۱۳۹۴ فروردین ۱۴, جمعه

ما از کی می خواهیم 31 مسافر هزاره را آزاد سازد؟


کمپین «درخواست آزادسازی 31 مسافر ربوده شده» در فضای مجازی لایۀ دیگری از سرگردانی ما را نیز باز می کند. آن این است:
شعار این کمپین به انگلیسی Bring Back 31 Hazara's و به فارسی «31 اسیر/مسافر هزاره را آزاد سازید» است. مخاطب درخواست ما کیست؟ کسانی که 31 نفر را ربوده اند؟ طالبان؟ یا حکومتی که سنگ تبعیتش را بر سینه می کوبیم و دولتی که افتخار شهروندی اش را داریم؟ پاسخ آخری منطقی تر به نظر می رسد. زیرا طرح چنین درخواستی برای طالبان، از بن خطاست. ما با طالبان از این دست داد و ستدها نداریم. طالبان ظاهرن تا توانسته اند خون هزاره را ریخته اند و البته هزاره نیز اگر مجالی یافته (در ابتدای ظهور طالبان و جنگ علیه این گروه) از ریختن خون طالب ابایی نداشته است. داد و ستد هزاره ها با طالبان، در چارچوب حاکم و محکوم، ظالم و مظلوم و کشنده و کشته شده، قابل تعریف است.

اعتراض ها رو به گسترش است


می ماند گروه موهوم دیگر، که ما علاقه داریم داعش بنامیمش، ولی داعش هرگز آن را در حلقۀ خود راه نداده است. شاهد این ادعا، می تواند سکوت داعش در برابر آن باشد. داعش با سازوکار تبلیغاتی-رسانه یی گسترده، می توانست به محض سر باز زدن طالبان از پذیرش ربودن 31 مسافر، مسوولیت این کار را به عهده بگیرد و آن موج ترس را عینیت ببخشد. اما هرگز این کار را نکرد، چون می داند پشت این گروه موهوم، طالبانی نشسته اند که پس از ارتکاب جنایت، مسوولیت آن را به گروهی که «وجود عینی ندارد» ارجاع می دهند.
با دولتی که در کابل وجود دارد و حکومتی که نامش را «وحدت ملی» گذاشته اند، داد و ستد بی شماری داریم. هزاره ها به هیچ خواست دولت، نه نگفته اند. سلاح را بر زمین گذاشته اند. فرزندان شان را به مکتب فرستاده اند. تریاک نکاشته اند. تفنگ گرفته، راه زنی نکرده اند. مخل امنیت نبوده اند و فرزندان شان را برای دفاع و حراست از این کشور، شامل ارتش و پولیس ساخته اند و برای دموکراسی جنگیده اند، قربانی داده اند ولی از دم نمانده اند. از دموکراسی حمایت کرده اند و به لحاظ ترکیب قومی، بیشترین سهم را در انتخابات و مشارکت در رأی دهی داشته اند. این که رییس جمهور چگونه گزینش شد، بماند. اما ساختار کلی حکومت و دولت مبتنی بر مشارکت حداکثری مردم است. مهمتر از همه پذیرفته اند که شهروند این کشورند و تابع آن. از این منظر، درخواست آزادسازی 31 مسافر در بند، از دولت یگانه امر ممکن است.
***
اما دولت در برابر این همه، چقدر به مسوولیت های قانونی اش در قبال شهروندان این کشور عمل کرده است؟ چقدر داد و دهش بی حساب و کتاب هزاره ها را پاسخ درخور داده است؟ در برابر بوسه های که بر پرچم سه رنگ این کشور زده اند چه گرفته اند؟ در برابر مالیدن پرچم این کشور به سر و صورت شان و جنگیدن برای بلند ماندن این پرچم که نماد حاکمیت این کشور نیز است، چه گرفته اند؟ غنی به تازگی گفته که در پی راهی برای معذرت خواهی از طالبان است. همان طالبانی که مسوول به یغما رفتن زندگی های بسیار بوده است. همان طالبانی که بی شمار انسان ها را به تیغ کشیده، کشته و سلاخی کرده است. همان طالبانی که آمده بود تا زندگی را از ما بگیرد. همان طالبانی که نتیجۀ حضورش در افغانستان 5 میلیون مهاجر و آواره است. همان طالبانی که جز خون و وحشت و جسدهای سلاخی شده چیزی برای ما نداد. بگذریم از این که همان زندگی نداشتۀ ما را نیز یک سره نابود ساختند. این را نیز نادیده می گیریم که هزاران انسان این سرزمین در فرار از جنگ، مورد تجاوز قرار گرفتند، از گرسنگی مردند، در دریا غرق شدند یا در اردوگاه های مهاجرین به تماشای تباه شدن زندگی شان نشسته اند.
در آخر می خواهم بگویم، شهروندی و تابعیت و رقصیدن متناسب به حرکت مواج این پرچم، نه تفریح و سرگرمی است نه هم بذل و بخشش حاتم وار از کیسۀ خلیفه.

برای خانواده های مسافران چیزی نداریم، جز آرزوی شنیدن خبر خوش و صبر و تحمل. یاد مسافران نیز گرامی.

۱۳۹۴ فروردین ۹, یکشنبه

آدم‌ربایی، استراتژی باخت حکومت




در 5 مارچ افراد مسلح منسوب به «داعش» 31 مسافرهزاره را که از هرات به سمت مناطق مرکزی و احتمالن ولایت غزنی می‌آمدند، از موتر پیاده کردند و با خود بردند. در آن زمان شایعه شد که این، کار گروه‌های وابسته به داعش است. از آن زمان اما کمتر از یک ماه گذشته است، ولی هیچ نیرو یا گروهی مسوولیت این آدم ربایی را به عهده نگرفته‌اند. نه طالبان، نه داعش با سازوکار رسانه‌یی گسترده‌اش و نه هیچ شبکه‌ای دیگر.
سکوت در برابر این رویداد دو سره بود. اگر از یک سو، گروه ربایندۀ 31 مسافر هویت شان را فاش نساختند، از سوی دیگر حکومت نیز به شکل پرسش برانگیزی در برابر این حادثه سکوت کرد. کاری که خشم همگانی را برانگیخت و لاجرم اشرف غنی در تجلیل از 22مین سالگرد کشته شدن استاد عبدالعلی مزاری در پیام رادیویی به همین مناسبت، گفت که وی در برابر این رویداد «سکوت استراتژیک» کرده است. تعبیری که دست مایۀ طنز بی‌کفایتی و سهل انگاری حکومت وحدت ملی به خصوص در میان کاربران شبکه های مجازی شد. در همین جریان، گفته شد عملیاتی نیز برای آزادسازی گروگان‌ها به راه انداخته شده، اما پس از مدتی به دلایل نامعلوم این عملیات نیز متوقف شد. این نیز بماند که عملیات ارتش، بیشتر شکل «تصفیوی» داشت تا آزادسازی چند ربوده شده.
باگذشت کمتر از یک ماه از ربوده شدن 31 هزاره، اکنون کمپاینی در فس بوک و شبکه های مجازی به راه انداخته شده، با عنوان 31 مسافر هزاره را آزاد سازید، با هشتگ #Bring Back 31 Hazara,s. در کنار آن، خانواده‌های شماری از ربوده‌شده‌ها نیز در کنار ذوالفقار امید، دست به تحصن زده‌اند.
شماری از شهروندان، دولت را متهم نگاه نابرابر در برابر شهروندان، اعمال تبعیض سیستماتیک علیه هزاره‌ها و سهل‌انگاری در برابر این رویداد می‌کنند. این البته تا حدی درست است. یک زمان، خبری در رسانه‌ها نشر شد که برای رهایی سرکنسول افغانستان در پشاور دولت به طالبان 2 میلیون دالر داده بوده، موارد مشابه زیاد است. اما خاموشی و سکوت مذبوحانه از سوی دولت در مورد ربوده شدن 31 هزاره، توجیهی غیر از آن چه شهروندان می‌گویند نیز ندارد. اما مایلم به وجه دیگر این قصه بپردازیم:
هزاره‌ها شهروندان این کشورند. نقش برجسته‌ای در انتخابات داشته‌اند و نقش شان در نهادینه شدن دموکراسی انکار ناپذیر است. ربودن آن‌ها از کشوری که حاکمیت مستقل دارد و مدعی حفظ تمامیت ارضی‌اش است، دو معنا را همرسانی می‌کند. یکی، هدف قراردادن هسته‌های حامی این دولت و نهادهای مستقر آن، از جمله دموکراسی‌. دو دیگر، به چالش کشیدن توان حکومت در حفاظت از شهروندانش. از این منظر، گمان می‌برم تقلیل این رویداد صرفن به هزاره ستیز خطاست. طالبان و حکومت در مصاف هم قرار گرفته‌اند و با ورق هزاره‌ها بازی می‌کنند. بیش و پیش از به چالش کشیدن امنیت جانی شهروندان، طالبان با این کار شان، غنی را با حکومتش و مسوولیتش به عنوان رییس جمهور و قوماندان اعلای قوای مسلح با سازوکار نظامی و نهادهای امنیتی این کشور، به چالش کشیده است.
این نکته نباید از دیده فرو گذاشته شود که سکوت دولت در برابر این رویداد، معنایی جز تسلیمی پیشاپیش نیست و این نهایت استیصال و درماندگی را نیز نشان می‌دهد. فراتر از آن، اشرف غنی در سخنرانی‌‌اش در کنگرۀ ایالات متحده گفته که به دنبال راهیست تا از طالبان مورد مظلوم، عذرخواهی کند. عذرخواهی از گروهی که حجم وسیعی از جنایت‌های هولناک را مرتکب شده و به تازگی 31 شهروند این کشور را ربوده، گیج کننده است. یا غنی، رییس جمهو مملکتی نیست که ما فکرش را می‌کنیم و نتیجتن دموکراسی و ریاست جمهوری و دولت-ملت بودن و شهروندی و ... توهم بوده است و غنی همسو با طالبان است. یا این که، در قمار طالبان، غنی نه تنها شکستش را پذیرفته که یک عذرخواهی نیز بدهکار شده است. در هر دو حالت، موضع حکومت وحدت ملی ناامیدکننده است و به یک معنا، پایان تاریخ حاکمیت حکومت وحدت ملی نیز خواهد بود. زیرا حکومت داری متضمن حمایت و حراست از شهروندان به مثابۀ پایه‌های حکومت نیز است و باختن این بخش، یعنی فرو ریختن کاخ ریاست جمهوری غنی. اگر این طور باشد که تاکنون رویدادهای اخیر آن را تأیید می‌کند، می‌توان نتیجه گرفت، غنی عملن باخته است؟