۱۳۹۲ آذر ۲, شنبه

نشست لوی جرگه وارد چهارمین روز خود شد

لوی جرگه مشورتی که به فرمان ریاست جمهوری برگزارگردید، وارد چهارمین روز خود شده است. گفته می شود در سه روزگذشته، بحث برسر مواد قرارداد امنیتی و دفاعی افغانستان با ایالات متحده، نهایی شده است و امروز آخرین روز این نشست خواهد بود.

اعضای لوی جرگه از آقای کرزی خواهان امضای فوری این قرارداد شده اند. گفته می شود امروز آقای کرزی نیز نشست لوی جرگه شرکت می کند. شرح بیشتر این موضوع را دربی بی سی بخوانید.

توافق ایران و گروه 5+1 برسر برنامه های هسته ای ایران
دربی بی سی بخوانید

۱۳۹۲ شهریور ۲۲, جمعه

سلام

پس از بیست و چند روز، دوباره آمدم. این چند روز را درناور بودم و جای همه خالی، چقدر از هوای صاف، فضای آرام و غیرسیاسی و آسمان پر ستازه اش، لذت بردم.
درکابل اما، دوباره، با فضای شلوغ و آسمان بی ستاره اش درگیرم...

۱۳۹۲ مرداد ۲۷, یکشنبه

۱۳۹۲ تیر ۲۶, چهارشنبه

راهی برای مقابله با طرح سهمیه بندی کانکور



تصورمی کنم طرح سهمیه بندی کانکور، به قانون بدل می شود و مطابق با آن عمل خواهدشد. بعضی ها می گویند پاره یی از تحرکات به زعم آنها تند و تیز هزاره ها، باعث شد، طراحات سیاست ارگ، چنین طرحی را برای رییس جمهور، بسازند. حقیقت اما، به گمان من، چیزی غیر از آن است. برداشت بسیاری ها که به نحوی درساختار قدرت سهیم هستند، از جامعه هزاره، برداشتی است از بالا به پایین. گویی، این مردمان، کسانی اند که از سرزمین دیگر، به زور، افغانستان را مستعمره خودساخته اند. به زعم این ها، هزاره ها، باری اضافی بردوش کشوری همچون افغانستان است. آنها باوردارند که، نفس کشیدن انسان هزاره در این کشور، کافیست. نوعی نگاه تحقیرآمیز که برپایه فروکاستن انسان هزاره از هرحیث، استوار است، بر دیدگان قدرتمندان کشور، حکم می راند.
آنها نمی توانند به روزی بیندیشند که در آن روز، هزاره و پشتون وتاجیک و ازبیک و هندو و بلوچ، همه، درکنار هم، در ساختار هایی قدرت و جامعه سهم فعال داشته باشند. به یک تعبیر، طرح سهمیه بندی کانکور و طرحهایی به این شکل، جنگ برسر حفظ قدرت است. قدرتمندان، از روزی می ترسند که آگاهی درجامعه، فراگیر شود و مردم، برای فهم از سیاست و پرس و جو درساختارهایی قدرت، قدرت بی انتهایی آنها را به چالش بکشند.
اما، وظیفه ماچیست؟ به عبارتی، ما ملزم به پذیرش قوانینی از این نوع هستیم یا این که باید راهی برای شکستن این سد، بیابیم؟
درحدی که من می فهمم، دکتاتوریِ اکثریت، زبانی است که دست به تفسیر قانون می زند و ما به عنوان یک اقلیت، قادر به ایستادن دربرابر آن دستکم به چنین شیوه ای، نیستیم. اما، دور زدن طرحهایی دکتاتوران نیز، کاری بسیار دشوار نیست. به همان نسبت که تاحال، حیله گران و کارگزاران حاکم، نتوانسته اند، جلو پخش آگاهی را درمیان مردم بگیرند، در آینده نیز قادر به چنین سدسازیِ نخواهندشد. یکی از راههای گریز از این طرح، به نظرمن، این است که مراکز آکادمیک، از کابل به ولایات انتقال کنند. البته به دلیل موقعیت خاص کابل، نمی توان چنین مراکزی را کامل از کابل انتقال داد. اما، به عنوان مثال، می توانند موسسات تحصیلات عالی خصوصی، برخی سازمان های انتشاراتی، سازمان های فرهنگی و ادبی،شاخه هایی قدرتمند و با امکاناتی را درولایات، انتقال دهند تا به این وسیله، بتوان تمرکز مراکز علمی را ازکابل، در درجه اول، کم کرد. و درگام بعدی، زمینه آموزش دانش جویان را در همان ولایات فراهم کرد. این کار، سخت نیست. برای نمونه، ولایاتی چون مزار شریف و هرات، همین کار را کرده اند و موفق بوده اند.
مهمترین مشکل ما درحال حاضر، تجمع سازمان هایی ادبی و فرهنگی و مدنی وآموزشی و شخصیت های دانش آموخته، درکابل است. برای همین، دانش جویان، راهیِ کابل می شوند تا درمتن گفتمان هایی اکادمیک حضور داشته باشند. به همین دلیل، تاحال، شاخه هایی از موسسات تحصیلات عالی خصوصی درغزنی، به عنوان مثال، چندان موفق نبوده است. اما، با تمرکز زدایی و گسترده ساختن شعاعِ حضور این مراکز تا ولایات مرکزی، می توان فضایی را ایجاد کرد که دانش جویان احساس کنند که می توانند درولایت شان و یا دریکی از ولایات همجوار، به همان مایه دانش را فراگیرند که درکابل.

۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

جواب مخالفت با امارت اسلامی


حوالی بامداد امروز سه شنبه، چندین انفجار منطقه شش درک شهر کابل راتکان داد. این انفجار ها هنگامی دریک محل استراتژیک که دروازه شرقی کاخ ریاست جمهوری و دفترمحلی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا - سیا- قرار دارد، رخ داد.
ایوب سالنگی به بی بی سی گفته است که در اثر این انفجار و درگیریِ پس از آن، مهاجمان مسلح از پا در آمده اند و دستکم سه تن از نیروهای امنیتی نیز کشته شده اند. با این حال، آقای سالنگی می گوید که آرامش به محل بازگشته است.

این انفجار ها درحالی رخ داده است که صبح امروز قرار بود آقای دابینز نماینده ایالات متحده و حامدکرزی -هرکدام- کنفرانس خبری داشته باشند. اما برگزاری نشست خبری آقای دابینز و رییس جمهورکرزی پس از این انفجار لغوشد.
گفتنی است آقای دابینز از قطر به کابل آمده و احتمالن پیامهای روشنی از جریان دیدارش با برخی مقامات طالبان در دفتر قطر به رییس جمهور آورده است. با این وجود اما، طالبان با ارسال نامه ی به رسانه ها، مسوولیت این حمله را پذیرفته اند.
چندی پیش رییس جمهورکرزی در واکنش به بلند شدن پرچم طالبان در دفتر سیاسیِ طالبان درقطر، جریان مذاکره برسر عقد پیمان امنیتی با ایالات متحده را به حالت تعلیق در آورد. هرچند که نماینده گان سیاسی طالبان مجبور به پایین کشیدن پرچم شان شدند، اما، می توان حمله امروز را جدی ترین تهدید و واکنش طالبان دربرابر کرزی دانست. هرچند که این حمله می تواند پیچیده تر از آن باشد که بتوان به این راحتی، درباره اش حرف زد.

۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

روزجهانی کودک؛ تجاوز/ تجلیل؟




از روزجهانی کودک درحالی در افغانستان گرامی داشت به عمل آمد که بر اساس گزارش یونسیف، بیش ازشش میلیون کودک شاغل، مصروف به انجام کارهای شاقه اند.

کودکانی که نان آور خانه های شان هستند و مجبورند که به جای برخورداری از رفاه و آسایشی دوران کودکی، در بازار کار، به کسب درآمد مشغول باشند. آن هم در افغانستان که کمبود شغل و نرخ بالای بیکاری، از بزرگترین معضلاتش است.

با این حال، روشن است که این کودکان، برای یافتن کار، رنج بسیاری می کشند و سرانجام مجبورند که کارهای با میزان درآمد بسیار پایین اما سنگین را انتخاب کنند مانند موترشویی، دست فروشی، کار در حلبی سازی ها و اسفندی در شهر.

اما کار و انجام اعمال سنگین برای یافتن یک لقمه نان، تنها مشخصه کودک افغانستانی نیست. کودکان افغانستان، با تجاوز نیز، سرتیتر خبرها قرار می گیرند.

در آخرین مورد، همزمان با روزجهانی کودک، درهرات بالای یک کودک دختر که تنها 2سال سن داشت، تجاوز شد و این کودک جان باخت.

هرچند که تجاوز جنسی بالای دختران، دستکم در سالهای اخیر، خبری آشنا برای شهروندان این کشور است، اما، تجاوز بالای کودکان، نشان دهنده وحشتناک شدن داستان تجاوز جنسی است. داستانی که از تجاوز به زنان و دختران شروع می شود و سرانجام به کودکان 2ساله می رسد.

درحالیکه درکشورهای دیگر، دربرابر تجاوزجنسی حتا به بزرگ سالان نیز، واکنشی جدی نشان داده می شود. مثلاً شهروندان هندی دربرابر تجاوز به یک دختر در دهلیِ جدید، با برگزاری راهپیمایی نسبت به کوتاهیِ دولت درحفظ جان شهروندانش، به شدت اعتراض کردند. اما در افغانستان، درحالیکه به یک کودک 2ساله تجاوز می شود و این کودک جان می بازد، هیچ کسی نسبت به حساسیت موضوع و بازخورد عمومی آن در جامعه، کمترین توجهی نشان نمی دهد.


با این وجود، جالب است که این خبر، در افغانستان، هرگز حساسیتی را بر نینگیخت و شهروندان این کشور، با بی تفاوتی از کنار آن رد شدند. درحالیکه اگر این پدیده شایع شود، می تواند به بدترین نوع شکنجه و تهدید کودکان در افغانستان و جهان تبدیل شود. روشن است که آزارجنسیِ کودکان و حتا تجاوز و بدین وسیله قتل کودکان درجامعه می تواند بسیار خطرناکتر از آن باشد که حدس زده می شود.

این بی تفاوتی، درحدی که من درمیابم، به همان پیمانه برای شهروندان این کشور خطرناک است که پدیده‌ی به نام تروریسم و طالب. چنانکه، اگر تروریسم به ارعاب و ترساندن شهروندان و اخلال نظم عمومی از طریق انتحار و حملات انفجاری و مسلحانه می پردازد که خطرش بیشتر متوجه بزرگ سالان است، اما، تجاوز به کودکان، درحالیکه به یک تهدید برای ادامه حیات کودکان تبدیل می شود، درعین حال، باعث آسیب دیدن بسیار جدیِ روان کودکان در اجتماع می شود که این موضوع نیز می تواند هم به سلامت جامعه و هم به ثبات آینده صدمه‌ی جدی بزند.

تجاوز به یک کودک، بی تردید روان یک جامعه را دردمند می سازد و خشم هروجدان بیداری را نسبت به این پدیده‌یی بسیار حیوانی، بر می انگیزد. اما در این کشور، گویی به دلیل کثرت رخدادهای غیرانسانی و وحشت بار، هیچ کسی دولت را که حافظ جان و منافع شهروندان است، محکم نگرفت و انگشت سوال خویش را به جانب مسوولین نشانه نرفت. هیچ کسی از مسوولین امنیتی و مقامات دولتی، در باب چگونگی وقوع این فاجعه و علت آن، نپرسید. درحالیکه درمسامحه آمیز ترین حالت، دولت باید دربرابر این فاجعه سکوت نمی کرد و به شهروندان پاسخ می داد و همین طور شهروندان افغانستان نیز با حمایت از مواضع نهادهای مدافع حقوق بشر و حقوق کودک، و تحت فشار قرار دادن دولت، زمینه را برای جلوگیری از تکرار این چنین فجایع در آینده، اگرنه بسته، اما تنگ تر می ساختند.

درحدی که من می فهمم، سکوت سنگین و شرم آورشهروندان و مقامات مسوول دولتی دربرابر این حادثه، از رییس جمهور گرفته تا مسوولان امنیتی ولایت هرات، باعث نهادینه شدن این پدیده ننگین و خواهد شد. روشن است که پیامد های منفی تجاوز به کودکان و کودک آزاری، هم جان و روان کودکان و درنهایت روان جامعه را صدمه می زند و این می تواند در اخلال امنیت شهروندان و بی ثبات سازی جامعه در آینده، به نسبت پدیده‌ی به نام تروریسم و طالب، نقش داشته باشد.

۱۳۹۲ خرداد ۲۰, دوشنبه

وحدت ملی / وحدت اسلامی؟


راستش، تفاوت ها و تشابهات وحدت ملی با وحدت اسلامی در یک کشوری که اقلیت نا مسلمان و اکثریت مسلمان در آن زنده گی می کند، از مهمترین بحث های کلامی، حقوقی و فلسفی می تواند باشد. اما من، هرگز در آن مقام نیستم که بتوانم باب این بحث را بگشایم. ازین رو به گزارشی کوتاه، از آنچه این دو گزاره می تواند دربرداشته باشد، می پردازم.

امروز، در دانشگاه کابل، پس از آنکه استادان معترض به سوی دروازه شمالی دانشگاه، راه پیمایی کردند، دانشجویی، مرتب شعار می داد که "زنده باد وحدت اسلامی". پیش از آن، استاد جلال، یک تن از استادان دانشکده حقوق، درسخنانش از وحدت ملی گفت و این که از حزب اسلامی گرفته تا حزب دموکراتیک (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) همه از ما هستند.
من فکر می کنم که این شعار، بیشتر به ما کمک می کند که به ماهیت این اعتراضات پی ببریم تا این که بیاییم و به سخنان سخنرانان گوش بدهیم. مثلن همین شعار "زنده باد وحدت اسلامی" و "ما وحدت اسلامی می خواهیم"، حاویِ چند نکته است.
1-    این که بسیاری از احزاب و جریان های فکری و ایدلوژیک، از ما نیستند. معیارشناخت یاران ما، اسلام است.
2-    برخلاف این همه گلو پاره کردن های شما (استادان گرامیِ تحصن کننده) ما خواهان وحدت اسلامی هستیم، نه وحدت ملی.
حالا، همین دوتا نکته، یک دنیا ابهام و اما و چرا و اگر، می آفریند.
مثلن این که، اگر، معیار دوستی و برادری و وحدت نزد شما، اسلام است؛ پس تکلیف نا مسلمانان چه می شود؟ همین های که سک و هندو اند؟ یا، اگر شما خواهان وحدت اسلامی هستید، مراد تان از واژه اسلام چیست؟ به عبارت روشن تر، کدام اسلام؟ همانطور که می دانید، امروزه خوانش های متفاوت ومتعددی از اسلام وجود دارد. از اشعری و وهابی و خوانش های دیوبندی و سلفی گرفته تا معتزلیان، نو معتزلیان و روشنفکران اسلامی و زبانم لال، مسلمانان سکولار.
و تازه فکر این جایش هم نکرده اند که اگر هدف، رسیدن به وحدت اسلامی است، پس وحدت ملی چه می شود؟ به این دلیل که بخشی از هم وطنان ما، غیرمسلمان اند. حالا، این احتمال وجود دارد که آنها دست به بغاوت بزنند و امنیت شهروندان را به چالش بکشند. یعنی آیا می شود با وحدت اسلامی، به امنیت و ثبات ملی رسید؟ چرا که غایت مفاد وحدت ، همان تأمین ثبات و امنیت و تحکیم فضای صلح آمیز میان شهروندان است. فرض کنید که نا مسلمانان افغانستان به دلیل کم بودن شان، سکوت کنند، ولی این سکوت، بازهم ادعاهای حاکمیت انسانی و اسلامی شما را زیرسوال نمی برد. به عبارتی، آیا دکتاتوری اکثریت مجاز است؟ اگر بلی، پس چرا دربرابر فرانسه، این همه دهن تان را کج و کوله می کنید؟

می بینید که اگر به آدم اجازه بدهند که حرف بزند، از همین حرفهای این ها، چقدر می توان حرف زد و جدل کرد. ولی، مشکل این است، یعنی در افغانستان از همان ابتدا، مشکل همین بوده که همیشه حرفها گفته شده، بی آنکه کسی بخواهد به حواشی اش، فکر کند و چاره‌یی برای برون جستن از اما و اگر هایش بسنجد.
وگرنه، اگر پای سوال کردن را نمی شکستند و به آدم ها اجازه می دادند که پرش های نا بهنگام فکری و عصبی شان را با دیگران هم در میان بگذارند، مطمئین باشید، حالا این همه مشکل نمی داشتیم.
 یادداشت: عکس ها، تزیینی اند.

۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

کرزی برای اشتراک در نشست 'آمریکا و جهان اسلام' به قطر سفر کرد



منبع: بی بی سی

گفتگوها در مورد روند صلح دولت افغانستان، بخشی از هدف حامد کرزی در سفر به دوحه است (عکس از آرشیف)
حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان قبل از ظهر امروز، برای اشتراک در اجلاس 'آمریکا و جهان اسلام' کابل را به مقصد دوحه پایتخت قطر ترک کرد.
گفته شده است که گفتگوهای در مورد روند صلح دولت افغانستان با مقام های دولت قطر، از دیگر اهداف سفر رئیس جمهوری به دوحه است.
در یک خبرنامه دفتر ریاست جمهوری افغانستان آمده است که آقای کرزی قرار است امروز در اجلاس بین‌المللی، آمریکا و جهان اسلام که در دوحه قطر برگزار می‌شود سخنرانی کند و "دیدگاه افغانستان را در رابطه به مسایل منطقه‌ای و بین‌المللی" بیان کند.
آقای کرزی را در این سفر یک هیات عالی رتبه دولت افغانستان از جمله دکتر رنگین دادفر سپنتا مشاور شورای امنیت ملی و صلاح‌الدین ربانی رئیس شورای عالی صلح همراهی می‌کند.
خبرنامه ریاست جمهوری افزوده که حامد کرزی در این سفر با مقام های دولت قطر در مورد روابط دوجانبه و روند صلح افغانستان "بحث و تبادل نظر" خواهد کرد.
دفتر رئیس جمهور کرزی گفته است که اجلاس بین‌المللی آمریکا و جهان اسلام با عنوان "یک دهه دیالوگ" و به منظور تجدید تعهدات در خصوص روابط آمریکا با جهان اسلام برگزار می‌شود و دورنمای آینده افغانستان و پاکستان و تاثیرات آن روی امنیت داخلی این کشورها و منطقه را به بررسی می‌گیرد.
رئیس جمهوری افغانستان در حالی به قطر سفر می‌کند که تلاش های دو کشور به منظور ایجاد دفتر نمایندگی سیاسی برای طالبان به هدف مذاکرات رو در رو هنوز منتج به نتیجه‌ای نشده است.
این دومین سفر حامد کرزی به قطر در سه ماه اخیر است. رئیس جمهوری افغانستان در یازدهم حمل/فروردین امسال با امیر قطر در مورد اینکه چطور کشور قطر می‌تواند زمینه ساز گفتگو میان گروه طالبان و شورای صلح افغانستان شود، صحبت کرد.
حکومت افغانستان از مدت ها به این سو در هماهنگی با مقام های دولت قطر روی طرحی کار می کنند که بر اساس آن طالبان بتوانند با حضور در میز مذاکرات از مجرای دفتر سیاسی در قطر، با دولت افغانستان از نزدیک گفتگو کنند.
حضور نمایندگان گروه طالبان در میز مذاکره با شرایط دولت افغانستان همراه بوده است، از جمله این که مخالفان مسلحی که برای گفتگو با دولت از طالبان نمایندگی می کنند باید با خود مدارکی داشته باشند که اعتماد دولت افغانستان را فراهم کند. مساله‌ای که گفته می‌شود ایجاد دفتر نمایندگی طالبان در قطر را هم تا حالا به تاخیر انداخته است.

۱۳۹۲ خرداد ۱۷, جمعه

چهره‌ی دیگرعتراض هم صدایی با حاکمیت


پس از آنکه نعمت الله شهرانی و داکتر سپنتا، مشاوران ریاست جمهوری، و داکترعبیدالله عبید، وزیرتحصیلات عالی کشور با حضور درمحل اعتصاب کننده گان، تعهد سپردند که به تمامیِ خواست‌های دانشجویانِ علوم اجتماعیِ دانشگاه کابل، رسیده گی می کنند؛ اعتراض ها نسبت به این رخداد در دانشگاه کابل شکل گرفت.
برخی از استادان و دانشجویان این دانشگاه، در ابتدا برای حمایت از فیصل امین و فاروق عبدالله، و در اعتراض به این که چرا وزارت تحصیلات عالی و دفتر ریاست جمهوری تعهد سپرده اند که به خواست‌های دانشجویان رسیده گی می کنند؟ ازچهارشنبه (8جوزا) دست به اعتراض زده و دروازه های صنوف درسی را بستند. درحالیکه بسیاری از دانشجویان و بخشی از استادان خواهان باز شدن دروازه های صنوف درسی هستند اما دانشجویانی عمدتاً شرعیات، با تهدید و ارعاب همه روزه سعی می کنند که از تدویر جلسات درسی، جلوگیری کنند.

معترضان به وزیر و مشاوران ریاست جمهوری، می گویند که آنها خواهان امحای هرنوع تعصب و تبعیض از دانشگاه هستند و تأکید می کنند که وزارت تحصیلات عالی و حاکمیت باید از نفوذ بیگانگان در اماکن آکادمیک، جلوگیری کنند. همچنین، این معترضان وزیر تحصیلات عالی را متهم به بی کفایتی کرده و خواهان برکناریِ وی شده اند.
طنز روزگار است که این معترضان، دریک حرکت پارادوکسیکال، هم خواهان محو تبعیض و سیاست زده گیِ دانشگاه شده اند و هم عملاً اعتراضات شان آبشخور سیاسی و غیر آکادمیک دارد.
مورد قابل تأمل نیزهمین است. این که، عده یی با شعار عدالت خواهی و قانون مداری، عملاً اما، برای ادامه قانون گریز و برخورد سفارشی در دانشگاه، روزهاست که به اعتراض شان دوام داده اند. ازسویی هم، در آخرین مورد این استادان و دانشجویان معترض، خواهان برکناریِ وزیر تحصیلات عالی شده اند که به نظر می رسد ریشه در تغییر و تبدیلات ناکام اوایل سال جاری دارد. تغییراتی که بر اساس آن، قرار بود تمامی استادانی که به سن تقاعد رسیده اند، بازنشسته شده و به جای آنها استادانی تازه، برای تدریس گماشته شوند. این طرح وزارت تحت امر آقای عبید، با مقاومت جدیِ استادان کهنه کار و غول های انحصاری در دانشگاه کابل روبه رو شد و ناکام ماند.
درحدی که من درمیابم، اکنون حلقه‌ی انحصارگرا در دانشگاه کابل، برای تحت فشار گذاشتن وزیر تحصیلات عالی، قدرت نمایی می کنند و با استفاده ابزاری از جوِ پدیدآمده، می خواهند حساب های شخصی شان را با وزیر، تسویه کنند.
اکنون اما، وزارت تحصیلات عالی، با زیرپا گذاشتن تمامیِ تعهداتش نسبت به اعتصاب کننده گانِ دانشکده علوم اجتماعی، درحالی که گفته می شود دوباره استادان برکنارشده این دانشکده را به مناصب قبلی شان بازمی گرداند، می خواهد پاسخی روشن به استادان و دانشجویان معترض- در هر دو سوی قضیه- بدهد. هم به آنهای که با شعار اصلاح طلبی و قانون محوری دست به اعتصاب نامحدود غذایی زدند و تا آخر سعی کردند که، جلو مداخلات سیاست مداران و حلقات استفاده جو را بگیرند و هم، به آنهای که عملاً در دام سیاست مداران راسیست و فرصت طلب گیر آمدند و برای هراس از گسترش مطالبات اصلاح طلبانه، بیش از یک هفته است که با تحریم درس و دانشگاه، دست به اعتراض زده اند.
روشن است که مانند هر اتفاقی دیگری در این کشور، این رخدادها نیز، شکل می گیرند و جای شان در اذهان عامه، به مرور زمان محدودتر و کمرنگ تر می شود، اما آنچه که باقی می ماند تاریخ است.
تاریخ، همیشه قضاوتش را درمورد هررخدادی خواهد کرد و بی هراس، آنرا به نسل های بعدی انتقال خواهد داد. درمورد آنچه که در دانشگاه کابل اتفاق افتاد، تاریخ روایتی روشن و بی ابهام خواهد داشت: شکل گیری و اجرای رادیکال ترین شکل اعتراضات مدنی به واسطه قشری از دانشجویان و نادیده گرفتن آن از سوی مدیران دولتی و دربرابر، سرکوب اعتراض آمیز آن با به بازی گرفتن درس و دانشگاه از سوی گروه حاکم در جامعه علمیِ کشور. همین طور، مقاومت دربرابر هرنوع نو خواهی و ترقی طلبی نسل نو و سرکوب تمامیِ یاخته های بارور و پیش رو این نسل.!