۱۳۹۳ فروردین ۱۶, شنبه

چه کسی گفته سحر ممکن نیست؟



"گزارشی از من در روزنامۀ جامعه باز"
رییس جمهور گفت باید مشارکت مردم، تحسین بر انگیز است.

شانزدهم حمل، روزی به یادماندنی در تاریخ سیاسی کشور خواهد بود. در چنین روزی میلیون‎ها تن از شهروندان به مراکز رأی‎دهی رفتند تا رأی‎شان را به صندوق بریزند. این شهروندان در حالی به این مراکز می‎آمدند که تلاش‎های پیگیری از سوی طالبان و سازمان‎های تروریستی برای به چالش کشیدن امنیت انتخابات از چند ماه به این سو، شدت یافته است. در آخرین مورد، طالبان تهدید کرده بودند که نمی‎گذارند انتخابات برگزار شود. آنها همچنین با توزیع پول، تلاش کرده بودند که مانع رفتن مردم به مراکز رأی‎دهی شوند. اما مردم دیروز در یک بامداد بارانی، با تمام وهم و ترسی که وجود داشت، صف‎های طولانی را دربرابر مراکز رأی‎دهی ایجاد کردند تا به هر چه وحشت و دهشت است، نه بگویند.
هرچند کمسیون مستقل انتخابات، زمان شروع رأی‎گیری را ساعت 7بامداد گفته بود، مردم اما پیش از شروع این روند، به مراکز رأی‎گیری رفته بودند. درشهرهای بزرگی مانند کابل، هرات، مزارشریف، قندهار و بامیان، حضور مردم غیرقابل انتظار توصیف شد. چنانکه در بسیاری از مراکز اخذ رأی در ولایت بامیان، حوالی ظهر دیروز، برگه‎های رأی تمام شده بود و مردم از نرسیدن برگۀ رأی شکایت داشتند. در قندهار گفته می‎شد نزدیک به یک میلیون نفر به مراکز رأی‎گیری رفته بودند. درحالی که کمسیون انتخابات برای 600هزار نفر، برگه فرستاده بود. به همین ترتیب، در سایر ولایات نیز، از همان ساعات اولیۀ شروع جریان رأی‎گیری، نگرانی‎ها از کم‎شدن برگه‎های رأی، وجود داشت. در ولایات دایکندی و مراکزی در ولسوالی‎های یکاولنگ، جاغوری و درشمال کشور، در ولایات تخار، فاریاب و جوزجان، برگه‎های رأی کمبود کرد. در حدی که کمسیون مستقل انتخابات به ارسال برگه‎های رأی در این مراکز پرداخت. در غرب کابل، کم شدن برگۀ رأی، به اعتراض شهروندان مواجه شد. رأی‎دهندگان شعار می‎دادند که رأی دادن حق مسلم ماست. آنها از کمکاری کمسیون مستقل انتخابات شکایت داشتند و می‎خواستند که رأی بدهند.
در پایتخت نیز، هرچند شهر به دلیل تعطیل عمومی و تدابیر شدید امنیتی خلوت به نظر می‎رسید، اما مراکز رأی‎گیری با حضور گسترده مردم روبه رو بود. بسیاری‎ از شهروندان به دلیل صفوف طولانی رأی‎دهندگان مجبور شدند تا مراکزی خلوت در سطح شهر بیابند و رأی بدهند. صفوف رأی‎دهندگان به حدی طولانی بود که یکی از کاربران فس‎بوک در توصیفش نوشت «یک کیلومتر فاصله تا مرکز رأی دهی». بسیاری از رأی‎دهندگانی که پس شروع رأی‎گیری به مراکز اخذ رأی آمده بودند، ساعت‎ها منتظر ماندند تا بتوانند رأی شان را به صندوق بریزند. در حالیکه یک ساعت از ختم جریان رأی‎گیری گذشته بود، از بسیاری از این مراکز در شهرکابل خبر می‎رسید که مردان و زنان همچنان منتظر رسیدن برگۀ رأی هستند. در هرات در اعتراض به کم شدن برگۀ رأی، برخی‎ها کارت‎ هویت شان راشکستند.
علاوه بر حضور میلیونی و غیرقابل تصور شهروندان در انتخابات، اشتراک گروههای سنی مختلف نیز در این انتخابات، چشمگیر بود. پس از شروع جریان رأی‎گیری، عکس‎های از زنان سالخورده و پیرمردها در فس‎بوک و تویتر دست به دست می‎شد که نشان می‎داد آن‎ها به رغم ناتوانی جسمی اما با شوق زایدالوصفی، برای انداختن رأی شان به صندوق، به مراکز رأی‎گیری آمده اند. عکسی از یک زن سالخورده که با لبخند انگشت رنگ شده اش را به نشانۀ پیروزی بالا برده بود، توجهی بسیاری را در شبکه‎های مجازی به خود جلب کرد. شاید این سوال که چه چیزی باعث شد تا مردم حتا به قیمت جان شان، به مراکز اخذ رأیگیری رفتند تا رأی بدهند؟ در ذهن بسیاری از ناظران انتخابات، رسیده باشد.
زنان و مردان مسن نیز در انتخابات شرکت کردند

آنچه که رسانه‎ها از قول مردم گزارش کرده اند، نشان می‎دهد که مردم برای برقراری صلح، نفی خشونت و تروریسم و ترسیم آیندۀ روشن، در انتخابات شرکت کرده اند. عدۀ از شهروندان هرات به بی بی سی گفته اند که  برای تامین صلح و امنیت و حل مشکلات اقتصادی کشور در انتخابات شرکت می‌کنند. چهار روزپیش نیز شماری از شهروندان به روزنامۀ جامعۀ باز دلایل شرکت شان به انتخابات را به ، نفی خشونت، نه گفتن به تروریسم، تلاش برای تحکیم بنیادهای دموکراسی، ساختن آیندۀ روشن، رهایی از استبداد و سهم گرفتن در پیشرفت کشور، خلاصه کرده بودند.
بسیاری از شهروندان پس از استعمال رأی نیز در صفحات مجازی نوشتند که برای نه گفتن به تروریسم  و ایستادن در برابر طالبان، به پای صندوق‎های رأی رفته اند. احمدشجاع، پژوهشگر درکابل، پس از آنکه رأیش را به صندق ریخت در صفحه فس‎بوکش چنین نوشت: من رای دادم...رای اعتماد به قانون اساسی و سلامتی نظام، رای علیه خشونت و تروریزم.  آنچه را که احمدشجاع نوشته است، علت رفتن تمامی شهروندان به مراکز رأی‎دهی است. مردم خسته از جنگ و خشونت اند و حضور گسترده و فوق تصور امروز شان نیز، پیش از آنکه نشانۀ حمایت از یک نامزد خاص باشد، استقبال از صلح و ثبات و اعلام انزجار از خشونت‎های طالبانی بود. علی شاه احمدی که در یک مرکز رأی‎دهی در غرب کابل رفته بود، به جامعۀ باز گفت که، آمده است با ریختن رأیش به صندوق، مشتی محکمی به خشونت پروری و دهشت‎افکنی بزند.  شهلا زلاند از خوانندگان پرآوازۀ کشور نیز به بی بی سی گفت که برای تامین صلح و امنیت در سراسر کشور و حمایت از حقوق زنان و کودکان رای می‌دهد.
هرچند که بخشی از حضور مردم را به دلیل تشویق فعالان مدنی که برای ترغیب مردم به شرکت در انتخابات می‎پرداختند، بود؛ اما بخشی دیگری از حضور مردم، ناشی از رشد آگاهی مردم از اهمیت انتخابات و حقوق شهروندی آنهاست. زیرا در طی دو ماه گذشته، کارزارهای انتخاباتی، بحث‎های که از سوی رسانه‎ها مطرح شد و گفت‎و‎گوهای در شبکه‎های اجتماعی مجازی به میان آمد، نقش مهمی در برجسته ساختن ارزش انتخابات و حضور مردم بازی کرد. جعفر رسولی، دیپلمات سابق، در صفحه فس‎بوکش در این مورد نوشته است: دی شب تا ساعت 1 شب به وقت نیویارک جریان رای دهی را تعقیب می کردم. صبح زود است این جا باز رسانه ها را می بینم. همه جا سخن از زنان است و جوانان. نه خبری از قومندان است نه خبری و سخنی از رهبر. نه از رییس قبیله. این ژورنالست هاست که [جریان انتخابات را] سوق و اداره می کنند.
شرکت گسترده مردم در انتخابات سوم، برای رسانه‎ها و ناظران بین‎المللی نیز، دور از انتظار بود. روزنامۀ نیویارک تایمز نوشته، با وجود سردی هوا، بارش باران و خطر تهدید طالبان، مردم افغانستان اما صف‎های طولانی را تشکیل دادند تا رأی شان را به صندق‎ها بریزند. این روزنامه ابراز امیدواری کرده که به دلیل نظارت دقیق جریان انتخابات و کارزارهای انتخاباتی در ایالات متحده، نتیجۀ انتخابات هرچه باشد، بر مسایلی همچون امضای پیمان امنیتی، تأثیر خواهد گذاشت. روزنامۀ گاردین نیز در مطلب مشابهی نوشته است که افغان‎ها با حضور گسترده در پای صندوق‎های رأی، تقلب، خشونت و تهدید را به مبارزه طلبیده اند. روزنامۀ واشنگتن پست نیز در مطلبی، حضور گسترده مردم در مراکز رأی دهی را به معنای به پا خاستن مردم در برابر تروریسم، دانسته است.
انتخابات ریاست‎جمهوری و شوراهای ولایتی، در نوع خود، کم نظیر بود. صف‎های طولانی مردم در مراکز رأی دهی باعث شد تا کمسیون مستقل انتخابات، زمان رأی‎گیری را یک ساعت تمدید کند. یکی از نامزدهای ریاست‎جمهوری نیز در صفحه فس‎بوکش از مردم خواست که به دلیل کمبود برگه‎های رأی، مراکز رأی‎گیری را ترک نکنند.
به رغم بارش باران، شهروندان اما مشتاق ریختن رای شان به صندوق بودند
اکنون اما انتخابات موفقانه برگزار شد. به رغم تهدیدهای که وجود داشت، حملات طالبان بسیار کمرنگ بود و آنها نتوانستند فضای انتخابات را با مشکل مواجه سازند. نقش مردم در انتخابات، حضور و شرکت گسترده در انتخابات بود. مردم اما از پس این مسوولیت به خوبی برآمدند. حضور مردم برای کمسیون مستقل انتخابات نیز غیرقابل تصور بود. کمبود برگه‎های رأی، نشان می‎داد که این کمسیون آمادگی لازم را برای حضور مردم نگرفته بود و در محاسباتش از حمایت مرد از انتخابات، دچار اشتباه شده بود. به همین دلیل، بسیاری از شهروندان کمبود برگه‎های رأی را در ساعات اولیۀ روز، غیرقابل توجیه خواندند.
با این حال، مردم به خوبی این آزمون بزرگ را سپری کردند. اکنون چشم‎ها به کمسیون‎های شکایات و انتخابات دوخته شده است. مردم منتظر اند تا کارکرد حکومت، نهادهای انتخاباتی و نامزدهای این دور را نیز شاهد باشند. صرف میلیون‎ها دالر، اضافه‎تر از 250هزار ناظر و تلاش‎های شبانه‎روزی نیروهای امنتی و سرانجام حضور میلیونی مردم، مسوولیت سنگینی را بردوش حکومت و کمسیون‎های انتخابات و شکایات انتخاباتی گذاشته است. این که تا آخر، سلامت پروسه حفظ خواهد شد یانه؟ این که به رأی شهروندان احترام گذاشته می‎شود یانه؟ و سرانجام این که انتظار مردم با چه پاسخی روبه‎رو خواهد شد؟ پرسشهایی است که باید تا چند روز دیگر یا حداکثر تا دوماه دیگر، پاسخ خود را خواهند یافت. واقعیت این است که مردم از طولانی تر شدن شب استبداد و خشونت، به تنگ آمده اند و در انتظار صبح صلح و شادی، نشسته اند.

۱۳۹۳ فروردین ۱۴, پنجشنبه

انتخابات؛ کلکسیون شعار؟


نویسندۀ دوست داشتنی، محمد اسلامی ندوشن در یادداشتی درمورد انتخابات ریاست جمهوری ایران نوشته بود، «باید آرزو کرد که یک ناشر با همّت، مجموع سخنرانیها و مصاحبه ها و شعارها را بطور جامع و بی کم و کاست در کتابی گرد آورد و برای نسل کنونی و نسل آینده به یادگار گذارد».
آنچه را که ندوشن در انتخابات ایران دیده بود، به آنچه که در پیکارهای انتخاباتی کشورم می گذرد، نه تنها بی شباهت نیست، بلکه داستان دقیقتر و عمیقتر از آن هم است. دستکم اگر از یک ماه بدینسو را در نظر بگیریم، حرف ها، قول و وعده ها و کنش ها و شعارهایی را که نامزدهای ریاست جمهوری از خود به نمایش می گذارند، به طرز عجیبی وسوسه برانگیز است. این حس گاهی در وجود آدم پدید می آید که تا کمتر از یک ماه دیگر، باید خود را به پذیرایی دولتی آماده کرد که با آمدنش، کشور را به یک باره، بهشتی خواهد ساخت که شرحش در متون مقدس آمده است.
اصلاحات، ترمیم شکستگی ها و درزهای اجتماعی، مبارزه با بی سوادی، تأمین امنیت، برابری، عدالت اجتماعی، تغییر بنیادین دولت داری، اعطای سهم بیشتر به جوانان، زمینه سازی برای حضور پر رنگ زنان در ساختارهای قدرت، ساختن بند برق کجکی و همین طور بندبرق های دیگر، اعمار شاهراه مناطق مرکزی، آوردن صلح، رشد ظرفیت های تحصیلی، حتا تغییر نصاب تعلیمی مدارس و ارتقای مدارس فرسودۀ دینی به نظامیۀ تاریخی که روزگاری امام محمد غزالی را با خود داشت، اشتغال زایی، از میان برداشتن فقر و خشونت، و سرانجام رسیدگی به دهها و هزاران مسئلۀ دیگر که در این کشور رخ داده و کسی نبوده که برای حلش، کاری انجام دهد.
اشرف غنی احمدزی از نامزدهای اصلی این انتخابات است

گاهی تصور می کنم که اگر تمام آنچه وعده داده شده است محقق شود، آن وقت دل مان برای پارۀ از بدبختی های که داشتیم، تنگ نخواهد شد؟ سخت است درست زمانی که استخوان های چند میلیون انسان زیر خروارهای از حقارت و بدبختی ناشی از فقر، بی ثباتی، بی سوادی و خشونت و مشکلات اجتماعی، می شکند؛ ناگهان مسیحا نفسی بیاید و تمام دردهای درمان ناشدنی را هم درمان کند و حقارت مادرزاد ما را نیز، شفا بخشد و بعد آدمی از تعجب، نمیرد.
چند ماه پیشتر، زمانی که هنوز دانشجو بودم، با جمعی از دانشجویان خوابگاهی، تصمیم گرفتیم باید با اکثریت معاونان یا نامزدهای ریاست جمهوری دیدار کنیم و درجریان برنامه هایش قرار گیریم. یا دستکم فی المثل از معاون یک نامزد ریاست جمهوری بپرسیم که چرا به این تیم پیوسته است؟ با پاسخ های دهان پرکنی، مواجه شدیم. «او به من قول داده است که در صورت پیروزی، تبعیض قومی را محو خواهد کرد. ما تعهد کرده ایم که درصورت پیروزی، کار را به اهل کار بسپاریم و به هرگونه تبعیض یا امتیاز قومی پایان دهیم. ما قصد داریم که باید به زنان فرصت برابر با مردان داده شود تا کشوری را که می خواهند بسازند، بسازند. ما می خواهیم انتقال قدرت درشکل کلان آن از این نسل به نسل بعدی، صورت بگیرد». خلاصه در نگاه نخست، از همه چیز گلایه داشتند. همه را مقصر ثابت می کردند و درست زمانی که ما کشوری تا به این پیمانه خراب را تصور می کردیم، شروع می کردند به تشریح برنامه های که برای ترمیم خرابی کشور و مردم، در سر داشتند.
با شروع کارزار انتخابات، این حرف ها از مجالس خصوصی به صحن عمومی هم کشانده شد. اگر به سفرهای ولایتی نامزدهای ریاست جمهوری، محافل و برنامه های که در کابل گرفته شده است و صحبت های که در این محافل شد، دقت کنیم؛ به صراحت در می یابیم که در کشوری پس از سونامی ویرانگر و درست درهنگام فرونشستن طوفان دوران نوح یا درهنگام اوج هجوم انواع و اقسام بلایای آسمانی و زمینی، 9 مسیح موعود و نجات بخش فرا رسیده اند و برای نجات افغانستان و برقراری حکومت قانون، دادگستری و دادخواهی وساختن مدینۀ فاضلۀ که آخرالزمانی ها به آن باور دارند، صف کشیده اند. با این تفاوت که گوش به فرمان مردم اند تا کدام یکی را برای ساختن این مدینۀ فاضله بر می گزینند. از این هم بگذریم که جای شعبده بازانی امثال رائفی پور نیز درکابل خالی است که نسبتی میان 9کاندید انتخابات، دخالت آمریکا، عدد مقدس 9 درنزد فراماسونری را رمز گشایی کند.
داکتر عبدالله با همراهی حاجی محقق، اصلی ترین نامزد رقیب تیم حاکم است


شاید اگر واقعا ناشری با همت، تمام گفتارهای این 9نامزد ریاست جمهوری را به شکل کتابی در آورد و درپایان کارزارهای انتخابات و زمانی که آب ها از آسیاب افتاد، سخاوتمندانه 9نسخه از آن را به آدرس این 9نامزد بفرستد، خودشان هم از حرفی که گفته اند تعجب می کنند. شاید اگر بعدا خبرنگار ماجراجویی از این نامزدها بپرسد که این حرف ها را شما گفته اید؟ حتم دارم پاسخ خواهند داد که این ما نبوده ایم، مستی بوده که حرفی از دهانش پریده و اکنون آن مست نیست.
دردناک تر از بدمستی نامزدهای ریاست جمهوری، سهل انگاری و بد منشی شهروندان است. هرچند که با بلوفی که نامزدها می کنند باید به شهروندان هم حق داد که به دنبال کاسبی در بازار انتخابات باشند. زیرا بی سوادترین فرد این کشور و آن کسی که از همه چیز بی خبر است نیز، باورش شده است که تمام حرف های نامزدان ریاست جمهوری چیزی جز نوشته های روی یخ نیست. واقعیت این است که ساده ترین افراد نیز به سادگیِ این 9نامزد، می خندند. به همین دلیل است که هرگونه ایثار یا سرمایه گذاری برای فردای بهتر، از همین حالا، عبث و بیهوده می نماید.
درست به همین دلیل است که یکی از زاولیایی ارزگان، دیگری از دور دست ترین نقطۀ هزاره جات و آن یکی از بدخشان به کابل می آیند و 2ماه کامل دفتر به دفتر می گردند تا سرانجام از یکی از نامزدها پولی به بهانۀ گشودن یک دفتر بگیرند تا پس از انتخابات، دلشان درد نکند که مفت رأیم را گرفت. به همین دلیل است که باید یکی از نامزدها برای رفتن به آن ولایت، برای هر راننده تاکسی 5000افغانی می دهد تا جمعیتی انبوه در روز سخنرانی اش در آنجا گرد هم آیند. به همین دلیل است که فلان نامزد ریاست جمهوری شب هنگام تمامی متنفذین آن محل را راضی می کند تا فردا جمعی را در فلان جای گرد هم آورند که سخن گفتن با چوکی های خالی مضحکۀ خاص و عام خواهد شد. و درست به همین دلیل است که گاهی بعضی دلالان انتخابات مجبور می شوند کارجویان فلان چوک را در بدل 200افغانی با نان چاشت، به پیش فلان کاندید ببرند که ما (جمعی از متنفذین فلان ولسوالی) از شما حمایت می کنیم.

واقعیت این است که برای جمع کردن مردم درگردهمایی های انتخاباتی، عالمی از نیرنگ و پول زیر میزی صرف می شود. دردناکتر از این، دل کندن مردم از انتخابات است. روزی به دنبال کسانی می گشتم که نظرشان را درمورد رییس جمهور ایده آل شان بگویند. 70درصد مصاحبه شوندگانم، با گفتن این که حاضر نیستند در انتخابات شرکت ورزند، به تمام پرسشهایم پاسخ می گفتند.
داکتر رسول، وزیر خارجه تیم کرزی، و از نامزدان مورد حمایت اوست

***
به گمان من شور وهیاهوی مقطعی انتخابات گذشتنی است. حرف ها و قول وقرار ها هم فراموش خواهند شد. دوباره زندگی درکشوری فلاکت زدۀ مانند افغانستان به حالت عادی برخواهد گشت. مردم بازهم مانند هر باری دیگر، تمام حرف های را که شنیده بودند، تمام فریب های را که خورده بودند، فراموش خواهند کرد. بازهم همه چیز بر همین روال ادامه خواهد یافت. هیچ افقی روشنتر از امروز نیز پدیدار نخواهد شد. با تمام این ها اما، درد بسیاری از جوانانی مانند من، این است که حتا همین وضعیت موجود را نیز از دست بدهیم. در ظاهر امر، دستکم استبداد و حاکمیت مطلقه با نام دموکراسی اعمال می شود؛ انتخابات ولو-نمایشی، اما برگزار می شود. رأی مردم ولو-مقطعی، اهمیت می یابد. ترس من این است که همین را نیز از دست بدهیم. از این رو، با صرف نظر از تمام دروغ های که این روزها می شنویم و با چشم پوشیدن از تمام بدمستی های که این روزها می بینیم، باید برای حفظ نام دموکراسی و ابتدایی ترین دستاوردهای نوی که داریم، برویم رأی بدهیم و مانند هر آخرالزمانیِ دیگر چشم به راه موعودی باشیم که شاید روزگاری از راه برسد و طرح نو در افکند که به قول سعدی، وینچه بینی هم نماند برقرار...