۱۳۹۲ شهریور ۲۲, جمعه

سلام

پس از بیست و چند روز، دوباره آمدم. این چند روز را درناور بودم و جای همه خالی، چقدر از هوای صاف، فضای آرام و غیرسیاسی و آسمان پر ستازه اش، لذت بردم.
درکابل اما، دوباره، با فضای شلوغ و آسمان بی ستاره اش درگیرم...

۱۳۹۲ مرداد ۲۷, یکشنبه

۱۳۹۲ تیر ۲۶, چهارشنبه

راهی برای مقابله با طرح سهمیه بندی کانکور



تصورمی کنم طرح سهمیه بندی کانکور، به قانون بدل می شود و مطابق با آن عمل خواهدشد. بعضی ها می گویند پاره یی از تحرکات به زعم آنها تند و تیز هزاره ها، باعث شد، طراحات سیاست ارگ، چنین طرحی را برای رییس جمهور، بسازند. حقیقت اما، به گمان من، چیزی غیر از آن است. برداشت بسیاری ها که به نحوی درساختار قدرت سهیم هستند، از جامعه هزاره، برداشتی است از بالا به پایین. گویی، این مردمان، کسانی اند که از سرزمین دیگر، به زور، افغانستان را مستعمره خودساخته اند. به زعم این ها، هزاره ها، باری اضافی بردوش کشوری همچون افغانستان است. آنها باوردارند که، نفس کشیدن انسان هزاره در این کشور، کافیست. نوعی نگاه تحقیرآمیز که برپایه فروکاستن انسان هزاره از هرحیث، استوار است، بر دیدگان قدرتمندان کشور، حکم می راند.
آنها نمی توانند به روزی بیندیشند که در آن روز، هزاره و پشتون وتاجیک و ازبیک و هندو و بلوچ، همه، درکنار هم، در ساختار هایی قدرت و جامعه سهم فعال داشته باشند. به یک تعبیر، طرح سهمیه بندی کانکور و طرحهایی به این شکل، جنگ برسر حفظ قدرت است. قدرتمندان، از روزی می ترسند که آگاهی درجامعه، فراگیر شود و مردم، برای فهم از سیاست و پرس و جو درساختارهایی قدرت، قدرت بی انتهایی آنها را به چالش بکشند.
اما، وظیفه ماچیست؟ به عبارتی، ما ملزم به پذیرش قوانینی از این نوع هستیم یا این که باید راهی برای شکستن این سد، بیابیم؟
درحدی که من می فهمم، دکتاتوریِ اکثریت، زبانی است که دست به تفسیر قانون می زند و ما به عنوان یک اقلیت، قادر به ایستادن دربرابر آن دستکم به چنین شیوه ای، نیستیم. اما، دور زدن طرحهایی دکتاتوران نیز، کاری بسیار دشوار نیست. به همان نسبت که تاحال، حیله گران و کارگزاران حاکم، نتوانسته اند، جلو پخش آگاهی را درمیان مردم بگیرند، در آینده نیز قادر به چنین سدسازیِ نخواهندشد. یکی از راههای گریز از این طرح، به نظرمن، این است که مراکز آکادمیک، از کابل به ولایات انتقال کنند. البته به دلیل موقعیت خاص کابل، نمی توان چنین مراکزی را کامل از کابل انتقال داد. اما، به عنوان مثال، می توانند موسسات تحصیلات عالی خصوصی، برخی سازمان های انتشاراتی، سازمان های فرهنگی و ادبی،شاخه هایی قدرتمند و با امکاناتی را درولایات، انتقال دهند تا به این وسیله، بتوان تمرکز مراکز علمی را ازکابل، در درجه اول، کم کرد. و درگام بعدی، زمینه آموزش دانش جویان را در همان ولایات فراهم کرد. این کار، سخت نیست. برای نمونه، ولایاتی چون مزار شریف و هرات، همین کار را کرده اند و موفق بوده اند.
مهمترین مشکل ما درحال حاضر، تجمع سازمان هایی ادبی و فرهنگی و مدنی وآموزشی و شخصیت های دانش آموخته، درکابل است. برای همین، دانش جویان، راهیِ کابل می شوند تا درمتن گفتمان هایی اکادمیک حضور داشته باشند. به همین دلیل، تاحال، شاخه هایی از موسسات تحصیلات عالی خصوصی درغزنی، به عنوان مثال، چندان موفق نبوده است. اما، با تمرکز زدایی و گسترده ساختن شعاعِ حضور این مراکز تا ولایات مرکزی، می توان فضایی را ایجاد کرد که دانش جویان احساس کنند که می توانند درولایت شان و یا دریکی از ولایات همجوار، به همان مایه دانش را فراگیرند که درکابل.

۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

جواب مخالفت با امارت اسلامی


حوالی بامداد امروز سه شنبه، چندین انفجار منطقه شش درک شهر کابل راتکان داد. این انفجار ها هنگامی دریک محل استراتژیک که دروازه شرقی کاخ ریاست جمهوری و دفترمحلی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا - سیا- قرار دارد، رخ داد.
ایوب سالنگی به بی بی سی گفته است که در اثر این انفجار و درگیریِ پس از آن، مهاجمان مسلح از پا در آمده اند و دستکم سه تن از نیروهای امنیتی نیز کشته شده اند. با این حال، آقای سالنگی می گوید که آرامش به محل بازگشته است.

این انفجار ها درحالی رخ داده است که صبح امروز قرار بود آقای دابینز نماینده ایالات متحده و حامدکرزی -هرکدام- کنفرانس خبری داشته باشند. اما برگزاری نشست خبری آقای دابینز و رییس جمهورکرزی پس از این انفجار لغوشد.
گفتنی است آقای دابینز از قطر به کابل آمده و احتمالن پیامهای روشنی از جریان دیدارش با برخی مقامات طالبان در دفتر قطر به رییس جمهور آورده است. با این وجود اما، طالبان با ارسال نامه ی به رسانه ها، مسوولیت این حمله را پذیرفته اند.
چندی پیش رییس جمهورکرزی در واکنش به بلند شدن پرچم طالبان در دفتر سیاسیِ طالبان درقطر، جریان مذاکره برسر عقد پیمان امنیتی با ایالات متحده را به حالت تعلیق در آورد. هرچند که نماینده گان سیاسی طالبان مجبور به پایین کشیدن پرچم شان شدند، اما، می توان حمله امروز را جدی ترین تهدید و واکنش طالبان دربرابر کرزی دانست. هرچند که این حمله می تواند پیچیده تر از آن باشد که بتوان به این راحتی، درباره اش حرف زد.

۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

روزجهانی کودک؛ تجاوز/ تجلیل؟




از روزجهانی کودک درحالی در افغانستان گرامی داشت به عمل آمد که بر اساس گزارش یونسیف، بیش ازشش میلیون کودک شاغل، مصروف به انجام کارهای شاقه اند.

کودکانی که نان آور خانه های شان هستند و مجبورند که به جای برخورداری از رفاه و آسایشی دوران کودکی، در بازار کار، به کسب درآمد مشغول باشند. آن هم در افغانستان که کمبود شغل و نرخ بالای بیکاری، از بزرگترین معضلاتش است.

با این حال، روشن است که این کودکان، برای یافتن کار، رنج بسیاری می کشند و سرانجام مجبورند که کارهای با میزان درآمد بسیار پایین اما سنگین را انتخاب کنند مانند موترشویی، دست فروشی، کار در حلبی سازی ها و اسفندی در شهر.

اما کار و انجام اعمال سنگین برای یافتن یک لقمه نان، تنها مشخصه کودک افغانستانی نیست. کودکان افغانستان، با تجاوز نیز، سرتیتر خبرها قرار می گیرند.

در آخرین مورد، همزمان با روزجهانی کودک، درهرات بالای یک کودک دختر که تنها 2سال سن داشت، تجاوز شد و این کودک جان باخت.

هرچند که تجاوز جنسی بالای دختران، دستکم در سالهای اخیر، خبری آشنا برای شهروندان این کشور است، اما، تجاوز بالای کودکان، نشان دهنده وحشتناک شدن داستان تجاوز جنسی است. داستانی که از تجاوز به زنان و دختران شروع می شود و سرانجام به کودکان 2ساله می رسد.

درحالیکه درکشورهای دیگر، دربرابر تجاوزجنسی حتا به بزرگ سالان نیز، واکنشی جدی نشان داده می شود. مثلاً شهروندان هندی دربرابر تجاوز به یک دختر در دهلیِ جدید، با برگزاری راهپیمایی نسبت به کوتاهیِ دولت درحفظ جان شهروندانش، به شدت اعتراض کردند. اما در افغانستان، درحالیکه به یک کودک 2ساله تجاوز می شود و این کودک جان می بازد، هیچ کسی نسبت به حساسیت موضوع و بازخورد عمومی آن در جامعه، کمترین توجهی نشان نمی دهد.


با این وجود، جالب است که این خبر، در افغانستان، هرگز حساسیتی را بر نینگیخت و شهروندان این کشور، با بی تفاوتی از کنار آن رد شدند. درحالیکه اگر این پدیده شایع شود، می تواند به بدترین نوع شکنجه و تهدید کودکان در افغانستان و جهان تبدیل شود. روشن است که آزارجنسیِ کودکان و حتا تجاوز و بدین وسیله قتل کودکان درجامعه می تواند بسیار خطرناکتر از آن باشد که حدس زده می شود.

این بی تفاوتی، درحدی که من درمیابم، به همان پیمانه برای شهروندان این کشور خطرناک است که پدیده‌ی به نام تروریسم و طالب. چنانکه، اگر تروریسم به ارعاب و ترساندن شهروندان و اخلال نظم عمومی از طریق انتحار و حملات انفجاری و مسلحانه می پردازد که خطرش بیشتر متوجه بزرگ سالان است، اما، تجاوز به کودکان، درحالیکه به یک تهدید برای ادامه حیات کودکان تبدیل می شود، درعین حال، باعث آسیب دیدن بسیار جدیِ روان کودکان در اجتماع می شود که این موضوع نیز می تواند هم به سلامت جامعه و هم به ثبات آینده صدمه‌ی جدی بزند.

تجاوز به یک کودک، بی تردید روان یک جامعه را دردمند می سازد و خشم هروجدان بیداری را نسبت به این پدیده‌یی بسیار حیوانی، بر می انگیزد. اما در این کشور، گویی به دلیل کثرت رخدادهای غیرانسانی و وحشت بار، هیچ کسی دولت را که حافظ جان و منافع شهروندان است، محکم نگرفت و انگشت سوال خویش را به جانب مسوولین نشانه نرفت. هیچ کسی از مسوولین امنیتی و مقامات دولتی، در باب چگونگی وقوع این فاجعه و علت آن، نپرسید. درحالیکه درمسامحه آمیز ترین حالت، دولت باید دربرابر این فاجعه سکوت نمی کرد و به شهروندان پاسخ می داد و همین طور شهروندان افغانستان نیز با حمایت از مواضع نهادهای مدافع حقوق بشر و حقوق کودک، و تحت فشار قرار دادن دولت، زمینه را برای جلوگیری از تکرار این چنین فجایع در آینده، اگرنه بسته، اما تنگ تر می ساختند.

درحدی که من می فهمم، سکوت سنگین و شرم آورشهروندان و مقامات مسوول دولتی دربرابر این حادثه، از رییس جمهور گرفته تا مسوولان امنیتی ولایت هرات، باعث نهادینه شدن این پدیده ننگین و خواهد شد. روشن است که پیامد های منفی تجاوز به کودکان و کودک آزاری، هم جان و روان کودکان و درنهایت روان جامعه را صدمه می زند و این می تواند در اخلال امنیت شهروندان و بی ثبات سازی جامعه در آینده، به نسبت پدیده‌ی به نام تروریسم و طالب، نقش داشته باشد.