۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

روزجهانی کودک؛ تجاوز/ تجلیل؟




از روزجهانی کودک درحالی در افغانستان گرامی داشت به عمل آمد که بر اساس گزارش یونسیف، بیش ازشش میلیون کودک شاغل، مصروف به انجام کارهای شاقه اند.

کودکانی که نان آور خانه های شان هستند و مجبورند که به جای برخورداری از رفاه و آسایشی دوران کودکی، در بازار کار، به کسب درآمد مشغول باشند. آن هم در افغانستان که کمبود شغل و نرخ بالای بیکاری، از بزرگترین معضلاتش است.

با این حال، روشن است که این کودکان، برای یافتن کار، رنج بسیاری می کشند و سرانجام مجبورند که کارهای با میزان درآمد بسیار پایین اما سنگین را انتخاب کنند مانند موترشویی، دست فروشی، کار در حلبی سازی ها و اسفندی در شهر.

اما کار و انجام اعمال سنگین برای یافتن یک لقمه نان، تنها مشخصه کودک افغانستانی نیست. کودکان افغانستان، با تجاوز نیز، سرتیتر خبرها قرار می گیرند.

در آخرین مورد، همزمان با روزجهانی کودک، درهرات بالای یک کودک دختر که تنها 2سال سن داشت، تجاوز شد و این کودک جان باخت.

هرچند که تجاوز جنسی بالای دختران، دستکم در سالهای اخیر، خبری آشنا برای شهروندان این کشور است، اما، تجاوز بالای کودکان، نشان دهنده وحشتناک شدن داستان تجاوز جنسی است. داستانی که از تجاوز به زنان و دختران شروع می شود و سرانجام به کودکان 2ساله می رسد.

درحالیکه درکشورهای دیگر، دربرابر تجاوزجنسی حتا به بزرگ سالان نیز، واکنشی جدی نشان داده می شود. مثلاً شهروندان هندی دربرابر تجاوز به یک دختر در دهلیِ جدید، با برگزاری راهپیمایی نسبت به کوتاهیِ دولت درحفظ جان شهروندانش، به شدت اعتراض کردند. اما در افغانستان، درحالیکه به یک کودک 2ساله تجاوز می شود و این کودک جان می بازد، هیچ کسی نسبت به حساسیت موضوع و بازخورد عمومی آن در جامعه، کمترین توجهی نشان نمی دهد.


با این وجود، جالب است که این خبر، در افغانستان، هرگز حساسیتی را بر نینگیخت و شهروندان این کشور، با بی تفاوتی از کنار آن رد شدند. درحالیکه اگر این پدیده شایع شود، می تواند به بدترین نوع شکنجه و تهدید کودکان در افغانستان و جهان تبدیل شود. روشن است که آزارجنسیِ کودکان و حتا تجاوز و بدین وسیله قتل کودکان درجامعه می تواند بسیار خطرناکتر از آن باشد که حدس زده می شود.

این بی تفاوتی، درحدی که من درمیابم، به همان پیمانه برای شهروندان این کشور خطرناک است که پدیده‌ی به نام تروریسم و طالب. چنانکه، اگر تروریسم به ارعاب و ترساندن شهروندان و اخلال نظم عمومی از طریق انتحار و حملات انفجاری و مسلحانه می پردازد که خطرش بیشتر متوجه بزرگ سالان است، اما، تجاوز به کودکان، درحالیکه به یک تهدید برای ادامه حیات کودکان تبدیل می شود، درعین حال، باعث آسیب دیدن بسیار جدیِ روان کودکان در اجتماع می شود که این موضوع نیز می تواند هم به سلامت جامعه و هم به ثبات آینده صدمه‌ی جدی بزند.

تجاوز به یک کودک، بی تردید روان یک جامعه را دردمند می سازد و خشم هروجدان بیداری را نسبت به این پدیده‌یی بسیار حیوانی، بر می انگیزد. اما در این کشور، گویی به دلیل کثرت رخدادهای غیرانسانی و وحشت بار، هیچ کسی دولت را که حافظ جان و منافع شهروندان است، محکم نگرفت و انگشت سوال خویش را به جانب مسوولین نشانه نرفت. هیچ کسی از مسوولین امنیتی و مقامات دولتی، در باب چگونگی وقوع این فاجعه و علت آن، نپرسید. درحالیکه درمسامحه آمیز ترین حالت، دولت باید دربرابر این فاجعه سکوت نمی کرد و به شهروندان پاسخ می داد و همین طور شهروندان افغانستان نیز با حمایت از مواضع نهادهای مدافع حقوق بشر و حقوق کودک، و تحت فشار قرار دادن دولت، زمینه را برای جلوگیری از تکرار این چنین فجایع در آینده، اگرنه بسته، اما تنگ تر می ساختند.

درحدی که من می فهمم، سکوت سنگین و شرم آورشهروندان و مقامات مسوول دولتی دربرابر این حادثه، از رییس جمهور گرفته تا مسوولان امنیتی ولایت هرات، باعث نهادینه شدن این پدیده ننگین و خواهد شد. روشن است که پیامد های منفی تجاوز به کودکان و کودک آزاری، هم جان و روان کودکان و درنهایت روان جامعه را صدمه می زند و این می تواند در اخلال امنیت شهروندان و بی ثبات سازی جامعه در آینده، به نسبت پدیده‌ی به نام تروریسم و طالب، نقش داشته باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

در 2014 قرار است چه اتفاقی بیفتد؟