۱۳۹۲ خرداد ۲۰, دوشنبه

وحدت ملی / وحدت اسلامی؟


راستش، تفاوت ها و تشابهات وحدت ملی با وحدت اسلامی در یک کشوری که اقلیت نا مسلمان و اکثریت مسلمان در آن زنده گی می کند، از مهمترین بحث های کلامی، حقوقی و فلسفی می تواند باشد. اما من، هرگز در آن مقام نیستم که بتوانم باب این بحث را بگشایم. ازین رو به گزارشی کوتاه، از آنچه این دو گزاره می تواند دربرداشته باشد، می پردازم.

امروز، در دانشگاه کابل، پس از آنکه استادان معترض به سوی دروازه شمالی دانشگاه، راه پیمایی کردند، دانشجویی، مرتب شعار می داد که "زنده باد وحدت اسلامی". پیش از آن، استاد جلال، یک تن از استادان دانشکده حقوق، درسخنانش از وحدت ملی گفت و این که از حزب اسلامی گرفته تا حزب دموکراتیک (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) همه از ما هستند.
من فکر می کنم که این شعار، بیشتر به ما کمک می کند که به ماهیت این اعتراضات پی ببریم تا این که بیاییم و به سخنان سخنرانان گوش بدهیم. مثلن همین شعار "زنده باد وحدت اسلامی" و "ما وحدت اسلامی می خواهیم"، حاویِ چند نکته است.
1-    این که بسیاری از احزاب و جریان های فکری و ایدلوژیک، از ما نیستند. معیارشناخت یاران ما، اسلام است.
2-    برخلاف این همه گلو پاره کردن های شما (استادان گرامیِ تحصن کننده) ما خواهان وحدت اسلامی هستیم، نه وحدت ملی.
حالا، همین دوتا نکته، یک دنیا ابهام و اما و چرا و اگر، می آفریند.
مثلن این که، اگر، معیار دوستی و برادری و وحدت نزد شما، اسلام است؛ پس تکلیف نا مسلمانان چه می شود؟ همین های که سک و هندو اند؟ یا، اگر شما خواهان وحدت اسلامی هستید، مراد تان از واژه اسلام چیست؟ به عبارت روشن تر، کدام اسلام؟ همانطور که می دانید، امروزه خوانش های متفاوت ومتعددی از اسلام وجود دارد. از اشعری و وهابی و خوانش های دیوبندی و سلفی گرفته تا معتزلیان، نو معتزلیان و روشنفکران اسلامی و زبانم لال، مسلمانان سکولار.
و تازه فکر این جایش هم نکرده اند که اگر هدف، رسیدن به وحدت اسلامی است، پس وحدت ملی چه می شود؟ به این دلیل که بخشی از هم وطنان ما، غیرمسلمان اند. حالا، این احتمال وجود دارد که آنها دست به بغاوت بزنند و امنیت شهروندان را به چالش بکشند. یعنی آیا می شود با وحدت اسلامی، به امنیت و ثبات ملی رسید؟ چرا که غایت مفاد وحدت ، همان تأمین ثبات و امنیت و تحکیم فضای صلح آمیز میان شهروندان است. فرض کنید که نا مسلمانان افغانستان به دلیل کم بودن شان، سکوت کنند، ولی این سکوت، بازهم ادعاهای حاکمیت انسانی و اسلامی شما را زیرسوال نمی برد. به عبارتی، آیا دکتاتوری اکثریت مجاز است؟ اگر بلی، پس چرا دربرابر فرانسه، این همه دهن تان را کج و کوله می کنید؟

می بینید که اگر به آدم اجازه بدهند که حرف بزند، از همین حرفهای این ها، چقدر می توان حرف زد و جدل کرد. ولی، مشکل این است، یعنی در افغانستان از همان ابتدا، مشکل همین بوده که همیشه حرفها گفته شده، بی آنکه کسی بخواهد به حواشی اش، فکر کند و چاره‌یی برای برون جستن از اما و اگر هایش بسنجد.
وگرنه، اگر پای سوال کردن را نمی شکستند و به آدم ها اجازه می دادند که پرش های نا بهنگام فکری و عصبی شان را با دیگران هم در میان بگذارند، مطمئین باشید، حالا این همه مشکل نمی داشتیم.
 یادداشت: عکس ها، تزیینی اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

در 2014 قرار است چه اتفاقی بیفتد؟