۱۳۹۲ اسفند ۲۲, پنجشنبه

مردم به چه‎کسی رأی می‎دهند؟



این گزارش در 2 حوت برای روزنامه تحول تهیه و چاپ شده است
تنها 34روز مانده به انتخابات، فضای رقابت تنگ‎تر می‎شود. رقبا به ارگ ریاست‎جمهوری چشم دوخته اند و هر نامزد با سخنرانی درمیان هوادارانش، چانس برنده شدنش را بیشتر می‎سازد. شهرها، شاهد نصب پوسترهای تبلیغاتی بیشتری هستند و تلویزیون‎ها نیز، پیامهای حاوی اهدای رأی را به مخاطبان شان پخش می‎کنند. صبغت‎الله مجددی، شخصیت نامدار دینی و سیاسی از داکتر اشرف‎غنی احمدزی اعلام حمایت می‎کند، گل آقا شیرزوی قول بازسازی بند برق کجکی را به مردم می‎دهد و قیوم کرزی از انصراف رقابت‎های انتخاباتی، صرف نظر می‎کند و به بودن پای می‎فشارد. ازسوی دیگر، عدد روزهای مانده به لحظه تصمیم‎گیری برای شهروندان کم تر می‎شود.
درحالیکه تب انتخابات بالا گرفته است و هر تیم به ماندن تا آخر خط، پای می‎فشارد؛ پاسخ دادن به این پرسش که به چه‎کسی باید رای داد، اهمیت بیشتری می‎یابد. زیرا تعدد نامزدهای ریاست‎جمهوری و تنوع تیم‎های انتخاباتی، شرایط انتخاب کردن را برای مردم دشوار ساخته است.
با این هم، بسیاری از شهروندان با توجه به سپری شدن دستکم یک‎ماه از کارزار انتخابات، اکنون به نظر می‎رسد به یک جمع‎بندی کلی از معیارهای گزینش فردمورد نظرشان در انتخابات سال آیندۀ ریاست‎جمهوری رسیده اند.  انتظار غالب از زعیم آینده کشور با توجه به میراث شومی که از دولت فعلی می‎بریم، این است که بتواند با درایت بر مشکلات کنونی کشور، غالب آید. علاوه برآن، رفتار و منش اجتماعی نامزدها نیز، برای مردم از اهمیت ویژۀ برخوردار است. با این‎حال آنچه در انتخاب مردم شاید تأثیر بیشتری داشته باشد، به چهار مورد می‎توان خلاصه کرد.
تحصیل و تخصص
جوانان و دانشجویان، به تحصیل و تخصص نامزدها اهمیت قایل اند. به زعم بسیاری از شهروندان، عمده ترین مشکل کشور، فقدان مدیریت سالم در سالهای گذشته بوده است. از این‎رو، توجه به دانش و تخصص نامزدها برای غالب آمدن بر مشکلات مدیریتی کشور، یک ضرورت اجتناب ناپذیر تلقی می‎شود. محمد علی، دانش‎آموختۀ زبان وادبیات می‎گوید، فساد اداری، ضعف مدیریت در ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی کشور، عدم برنامه‎سازی مدون برای احیای زیربناهای اقتصادی و توسعوی، ریشه در عدم تخصص کسانی داشته است که در رأس این مسائل قرار داشته اند. محمدعلی می‎افزاید «اگر رییس‎جمهور یک تکنوکرات، دانش آموخته و متخصص باشد، به افرادی مانند خودش این فرصت را می‎دهد که در دولت باشند و برای پیشرفت کشور، کار کنند. اما اگر رییس‎جمهور با دانش و تخصص میانۀ خوبی نداشته باشد، از حضور افراد متخصص و دانشمند نیز در دولت، جلوگیری می‎کند».
پس از یک دهه از بازگشایی نهادهای آموزشی، اکنون تعداد دانشگاهها و نهادهای تحصیلی، به رشد قابل ملاحظۀ دست یافته اند. علاوه برآن، سالانه کمتر از 200هزارنفر، به موسسات تحصیلیِ دولتی و خصوصی جذب می‎شوند و بخش عمدۀ از مناطق، از خدمات وزارت معارف، بهره‎مند شده اند. تمامیِ این تحولات درسالهای اخیر باعث شده است که مردم نگاهی ویژه‎یی به افراد متخصص و تحصیل کرده داشته باشند. اکنون بسیاری از شهروندان به این باور رسیده اند که مسیر پیشرفت و توسعه، تنها با حضور افراد متخصص و نخبه در رأس مدیریت کشور، بازگشایی می‎شود. رحیم شکران نیز با تأکید بر دانش و اندوخته‎های علمی نامزدها، می‎گوید «به کسی رأی خواهم داد که درس‎خوانده باشد و از درک بهتری نسبت به وضعیت کشور برخوردار باشد».
واقعیت این است که سومین دولت دهۀ دموکراسی، وارث تمام ندانم‎کاری‎ها، ضعف‎ مدیریت، فساد اداری و فقدان برنامۀ معطوف به توسعه است. از این رو، رییس‎جمهور به عنوان رییس‎دولت و قوۀ مجریه، باید برای عبور از این وضعیت، از دانش و تخصص کافی برخوردار باشد. دشوار است که هدایت این کشتیِ طوفان زده را بدست ناخدای بسپاریم که بر علمیت و توانایی مدیریتی اش، تردید داریم.
اعتقاد به عدالت و وحدت ملی
افغانستان پس از تجربۀ یک دهه دموکراسی، با تمام فراز و فرودهای که داشته است، اکنون از عمیق شدن شکاف‎های اجتماعی رنج می‎برد. بسیاری از اقلیت‎های قومی و مذهبی از ساختار دولت، به حاشیه رانده شده اند و نگاه برتری جویانۀ حکام کنونی، باعث ایجاد بی‎اعتمادی به دولت مرکزی شده است.
سهمیه بندیِ اشتراک شهروندان در دولت و کابینه، نگاه تبعیض آمیز در امتیازاتی که به شهروندان می‎رسد، عمده‎ترین مشکلاتی است که مردم از آن رنج می‎برند. از این‎رو، برای بسیاری‎ها، به قدرت رسیدن کسی که به این تبعیض پایان دهد، مهم است.
ناظرحسین از ولایت دایکندی است. او را در یک دفتر کمپاین انتخاباتی می‎بینم. ناظرحسین می‎گوید، آمده است تا ازکسی حمایت کند که بتواند به تبعیض پایان دهد. ناظرحسین علت اصلی بدبختی کشور را عدم رعایت عدالت اجتماعی و فقدان باور به وحدت ملی، می‎داند. وی می‎گوید «دولت برای یک ولایت امتیازاتی بیشتری قایل می‎شود، درحالیکه دایکندی از محروم ترین ولایات است و تا حال هیچ توجهی جدیِ از سوی دولت به این ولایت نشان داده نشده است. ما از محرومیت رنج می‎بریم، اما به جای این که پول برای بهبود وضعیت ما مردم فقیر، هزینه شود؛ به جاهایی مصرف می‎شود که وضعیت شان دهها بار خوبتر است».
حامد یک سال است از دانشگاه فارغ شده است. او از تجربه اش در هنگام کاریابی در ادارات دولتی شکایت می‎کند. حامد می‎گوید، با بعضی افراد مشخص، برخورد تبعیض آمیز می‎شود. حامد عقیده دارد «اگرکسی در رأس دولت قرار بگیرد که به نهادینه سازی برابری، عدالت و وحدت ملی، باور داشته باشد؛ بخش زیادی از شکاف‎ها و بی‎اعتمادی‎های اجتماعی از میان خواهد رفت».
به نظر می‎رسد دولت سوم، به کسی نیازمند است که با نگاه برابر به تمامی شهروندان، از امتیازات وامکانات دولتی به سود ملت، استفاده کند و به هرگونه زیاده‎خواهی یا نگاه تحقیرآمیز، پایان دهد. رییس‎جمهور مقبول آینده از نظر مردم باید کسی باشد که با رفتارش ملی اندیشی و باورش به وحدت ملی را اثبات نماید. به جایگاه اقلیت‎ها در ساختار قدرت، اهمیت قایل شود و به طیف‎های به حاشیه رانده شده این امکان را بدهد که بتوانند باحضور در بدنۀ دولت، از حق شان پاسداری نمایند.
استراتژی و برنامه
اقتصاد ورشکسته و متکی به کمک‎های کشورهای خارجی، بی‎ثباتی، فقدان ظرفیت‎های آموزشی، به بن‎بست رسیدن پروسۀ صلح، عدم رشد زیربناهای توسعوی و نبود برنامه منظم انکشافیِ که بتواند دورنمای رشد و توسعه کشور را تضمین نماید، ریشه در بی‎برنامگی دولت کنونی دارد. در طی چندسال گذشته، حکومت به رهبری رییس‎جمهورکرزی نه تنها از کاستن نرخ بلند بیکاری ناتوان بود، بلکه زمینه جذب جوانانی را که به تازگی از دانشگاهها فارغ می‎شدند، نیز فراهم نتوانست.
رییس‎جمهور آینده، تمامی این مشکلات را علاوه بر قدرت اجرایی کشور، به میراث می‎برد. درست است که حل تمامی این مشکلات در کوتاه مدت ناممکن به نظر می‎رسد، ولی به این معنا نیست که بدون داشتن یک برنامۀ مدون، دقیق و کاربردی، به داشتن یک دولت نسبتا مقتدر و با ثبات دل بست. چیزیکه  حسیب الله نیز آن را تأیید می‎کند. حسیب الله مسوول یک رستورانت در مرکز شهر است. او می‎گوید «محال است بدون داشتن یک برنامه، کسی بتواند این کشور را آباد کند». از حسیب الله می‎پرسم، با این حساب، به چه‎کسی رأی خواهد داد. او با تردید و دو دلی پاسخ می‎دهد «خیلی زود است که به نتیجۀ نهایی برسم. تصمیم گرفتن در این مورد، به خصوص اگر مسوولانه برخورد کنیم، دشوار است. ولی، سعی می‎کنم رأیم را برای کسی به صندوق بریزم که برنامه‎یی برای غالب آمدن بر چالش‎های موجود داشته باشد».
ازسوی دیگر، شهروندان درمورد این که از چه برنامۀ بیشتر حمایت می‎کنند، دیدگاههای متفاوتی دارند. نعیم یک دانشجو است. او می‎گوید، به کسی رأی می‎دهم که اگر هیچکاری نمی‎تواند، حداقل تعداد بورسیه‎های آموزشی خارج ازکشور را افزایش دهد. برای محمدنبی که یک رانندۀ تاکسی است، برنامه‎های اقتصادی اولویت دارد. او معتقد است که با افزایش سرانۀ شهروندان و کم شدن بیکاری، امنیت هم درکشور تضمین می‎شود.
درهمین حال، به تازگی جمعی از فعالان حقوق زن، منشوری را به امضا رسانده اند و از نامزدان خواسته اند که به این منشور احترام بگذارند و در راستای تأمین حقوق زن، تلاش نمایند. شکیلا، دانشجوی دانشگاه کابل است. او می‎گوید، امنیت نداریم، قانون در بعضی موارد، برخورد تبعیض آمیز دارد و محدودیت درکارهای اجتماعی، برای ما بیشتر از مردان است». شکیلا می‎گوید، به کسی رأی خواهد داد که ضمانت‎های جدیِ برای جلوگیری از خشونت علیه زنان، داشته باشد.
هرچند که بیشتر شهروندان به برنامه و استراتژیِ عبور از بحران، اهمیت قایل اند؛ با این حال، عمده ترین مشکل مردم، عدم دسترسی به این برنامه هاست. تا حالا، بسیاری از نامزدان، از پخش کامل برنامه‎های شان طفره رفته اند و یا اگر این برنامه‎ها تدوین شده است، در اختیار عموم قرار نگرفته است. چنانکه نامزدان ریاست‎جمهوری می‎خواهند با آگاهی بخشی از برنامه‎های خود، برمیزان مشارکت مردم در انتخابات بیفزایند باید برنامه‎های شان به هر طریق ممکن، به مردم منتقل نمایند.
تعهد و قانونگرایی
در ده سال گذشته هیچ چیز به اندازه قانون، زیر پا نشده است. قانون که باید دیگران را از له شدن نجات می‎داد، خودش بارها زیرپای قانون‎شکنان له شد و این مسئله تا آنجا ادامه یافت که به یکی از پرماجرا ترین معضلها برای دولت آقای کرزی تبدیل شد. عدم رعایت قانون در ادارات دولتی به رشد فساد اداری دامن زد و این مسئله به روند کمک‎های جامعه جهانی تأثیر منفی گذاشت و وجهه بین‎المللی دولت را مخدوش ساخت.
احمدشکیب می‎گوید، من هنوز وعده‎های که نامزدان  (انتخابات ریاست‎جمهوری، شوراهای ولایتی و شورای ملی) در جریان کارزار انتخاباتی به مردم می‎دادند را به یاد دارم. با ختم انتخابات، تمامی این شعارها فراموش شد». این مهندس برق می‎گوید، اعتمادش را به وعده‎های نامزدان از دست داده است و دیگر به آنها باور ندارد.
با این حال، سید عتیق که خودش را یک بازرگان معرفی می‎کند باور دارد که، شرط اول انتخاب برای مردم، این است که نامزدها تا چه حد به حرفی که می‎زنند، پابند می‎باشند. به باور سید عتیق، «فساد اداری، ضعف دولت و تمامی مشکلات کشور در عدم تعهد و صداقت اشخاص دولتی (رییس‎جمهور) بر می‎گردد. او می‎گوید «به کسی رای می‎دهم که ثابت سازد که به تمام برنامه‎های عمل خواهد کرد». اما چگونه؟ قاسم رضایی دانشجوی یک دانشگاه خصوصی به این پرسش چنین پاسخ می‎دهد «بازتولید اعتماد برای نامزدهای این دوره، درحالیکه بی‎اعتمادی به حکومت ریشۀ عمیقی درمیان مردم دارد، دشوار است. با این‎حال، من تصور می‎کنم این کار ناممکن نیست». آقای رضایی برای تثبیت صداقت نامزدان درمیان مردم، به چند فکتور اشاره می‎کند « شرط اول تثبیت اعتماد این است که نامزد ریاست‎جمهوری بیاید از نزدیک با مردم حرف بزند. از مردم بشنود و با مردم حرفهایش را درمیان بگذارد، این باعث می‎شود تا زمینه برای ایجاد اعتماد میان دوطرف، فراهم شود. دوم، تشریح برنامه‎هاست. نامزد ریاست‎جمهوری باید در بادی امر، مطمئن شود که تمام برنامه‎هایش را مردم خوانده اند یا فهمیده اند. البته این برنامه‎ها باید به گونۀ طراحی شده باشد که انتزاعی، دست نیافتنی و خیالی نباشد. برنامه باید دست یافتنی، دقیق و براساس مسایل و مشکلات موجود، تهیه شده باشد. سومین گزینه، برخورداری از گذشته نیک است. نامزدی بیشتر مورد اعتماد واقع می‎شود که درگذشته، کمتر مورد سوءظن واقع شده باشد».
جامعه‎شناسان باور دارند که بی‎اعتمادی از خصوصیت‎های رفتاری مردمان کشورهای جهان سوم است. این خصوصیت شاید ریشه در وضعیت نابهنجار و اسفبار شهروندان داشته باشد. مضاف برآن، برخورد غرض آلود دولت‎مردان و تعهدشکنی‎های پی‎هم آنها نیز این خصوصیت را تشدید می‎کند. مشکل مردم کشور نیز، چنین چیزی است. دولتمردان به بسیاری از وعده‎های که به شهروندان سپرده بودند، عمل نکردند و رأی ملت بیشتر به مفهوم ابزاری برای مقبولیت بخشی دولت در نگاه جهانیان تلقی شد. اکنون که در دورسوم انتخابات ریاست‎جمهوری و شوراهای ولایتی قرار داریم، علاوه برتمامی مشکلاتی که وجود دارد، فقدان اعتماد دوجانبه میان رأی دهنده و رأی گیرنده نیز، افزوده شده است. به نظر می‎رسد شهروندان به این مسئله به صورت جدی توجه دارند. اینکه به چه کسی باید اعتماد کرد، سوال اصلی بسیاری از واجدین شرایط رأی‎دهی است. گمشدۀ بسیاری از شهروندان نیز، کسی است که با راستی و راستکاری، دولت سوم را رهبری کند.
به نظر می‎رسد اگر نامزدهای -به خصوص- ریاست‎جمهوری برای بازتولید اعتماد، کاری نکنند، انتخابات سال آینده، آسیب جدی می‎بیند. بازتولید اعتماد و تثیبت صداقت یک نامزد، جز با ایجاد رابطه با شهروندان و رأی دهندگان، تشریح برنامه‎های قابل قبول و احترام به خواست‎های مردم، به دست نخواهد آمد. باید به نامزدها چشم دوخت تا چگونه می‎توانند تعهد و راستی شان را اثبات کنند و بر اشتراک مردم در انتخابات بیفزایند.


۱ نظر:

  1. درود بر پژواک!
    شاید اولین‌بار است که با وبلاگ شما آشنا می‌شوم و آن‌را پیدا کرده‌ام. فقط توانستم همین گزارش‌ات را پیرامون انتخابات بخوانم. نوشته‌ات روان و دل‌نشین است و خواننده را به سمت خود جلب می‌کند تا ادامه بدهد و تا آخر بخواند. از خواندنش لذت بردم .

    با احترام
    منوچهر

    پاسخحذف

در 2014 قرار است چه اتفاقی بیفتد؟