۱۳۹۳ فروردین ۱۶, شنبه

چه کسی گفته سحر ممکن نیست؟



"گزارشی از من در روزنامۀ جامعه باز"
رییس جمهور گفت باید مشارکت مردم، تحسین بر انگیز است.

شانزدهم حمل، روزی به یادماندنی در تاریخ سیاسی کشور خواهد بود. در چنین روزی میلیون‎ها تن از شهروندان به مراکز رأی‎دهی رفتند تا رأی‎شان را به صندوق بریزند. این شهروندان در حالی به این مراکز می‎آمدند که تلاش‎های پیگیری از سوی طالبان و سازمان‎های تروریستی برای به چالش کشیدن امنیت انتخابات از چند ماه به این سو، شدت یافته است. در آخرین مورد، طالبان تهدید کرده بودند که نمی‎گذارند انتخابات برگزار شود. آنها همچنین با توزیع پول، تلاش کرده بودند که مانع رفتن مردم به مراکز رأی‎دهی شوند. اما مردم دیروز در یک بامداد بارانی، با تمام وهم و ترسی که وجود داشت، صف‎های طولانی را دربرابر مراکز رأی‎دهی ایجاد کردند تا به هر چه وحشت و دهشت است، نه بگویند.
هرچند کمسیون مستقل انتخابات، زمان شروع رأی‎گیری را ساعت 7بامداد گفته بود، مردم اما پیش از شروع این روند، به مراکز رأی‎گیری رفته بودند. درشهرهای بزرگی مانند کابل، هرات، مزارشریف، قندهار و بامیان، حضور مردم غیرقابل انتظار توصیف شد. چنانکه در بسیاری از مراکز اخذ رأی در ولایت بامیان، حوالی ظهر دیروز، برگه‎های رأی تمام شده بود و مردم از نرسیدن برگۀ رأی شکایت داشتند. در قندهار گفته می‎شد نزدیک به یک میلیون نفر به مراکز رأی‎گیری رفته بودند. درحالی که کمسیون انتخابات برای 600هزار نفر، برگه فرستاده بود. به همین ترتیب، در سایر ولایات نیز، از همان ساعات اولیۀ شروع جریان رأی‎گیری، نگرانی‎ها از کم‎شدن برگه‎های رأی، وجود داشت. در ولایات دایکندی و مراکزی در ولسوالی‎های یکاولنگ، جاغوری و درشمال کشور، در ولایات تخار، فاریاب و جوزجان، برگه‎های رأی کمبود کرد. در حدی که کمسیون مستقل انتخابات به ارسال برگه‎های رأی در این مراکز پرداخت. در غرب کابل، کم شدن برگۀ رأی، به اعتراض شهروندان مواجه شد. رأی‎دهندگان شعار می‎دادند که رأی دادن حق مسلم ماست. آنها از کمکاری کمسیون مستقل انتخابات شکایت داشتند و می‎خواستند که رأی بدهند.
در پایتخت نیز، هرچند شهر به دلیل تعطیل عمومی و تدابیر شدید امنیتی خلوت به نظر می‎رسید، اما مراکز رأی‎گیری با حضور گسترده مردم روبه رو بود. بسیاری‎ از شهروندان به دلیل صفوف طولانی رأی‎دهندگان مجبور شدند تا مراکزی خلوت در سطح شهر بیابند و رأی بدهند. صفوف رأی‎دهندگان به حدی طولانی بود که یکی از کاربران فس‎بوک در توصیفش نوشت «یک کیلومتر فاصله تا مرکز رأی دهی». بسیاری از رأی‎دهندگانی که پس شروع رأی‎گیری به مراکز اخذ رأی آمده بودند، ساعت‎ها منتظر ماندند تا بتوانند رأی شان را به صندوق بریزند. در حالیکه یک ساعت از ختم جریان رأی‎گیری گذشته بود، از بسیاری از این مراکز در شهرکابل خبر می‎رسید که مردان و زنان همچنان منتظر رسیدن برگۀ رأی هستند. در هرات در اعتراض به کم شدن برگۀ رأی، برخی‎ها کارت‎ هویت شان راشکستند.
علاوه بر حضور میلیونی و غیرقابل تصور شهروندان در انتخابات، اشتراک گروههای سنی مختلف نیز در این انتخابات، چشمگیر بود. پس از شروع جریان رأی‎گیری، عکس‎های از زنان سالخورده و پیرمردها در فس‎بوک و تویتر دست به دست می‎شد که نشان می‎داد آن‎ها به رغم ناتوانی جسمی اما با شوق زایدالوصفی، برای انداختن رأی شان به صندوق، به مراکز رأی‎گیری آمده اند. عکسی از یک زن سالخورده که با لبخند انگشت رنگ شده اش را به نشانۀ پیروزی بالا برده بود، توجهی بسیاری را در شبکه‎های مجازی به خود جلب کرد. شاید این سوال که چه چیزی باعث شد تا مردم حتا به قیمت جان شان، به مراکز اخذ رأیگیری رفتند تا رأی بدهند؟ در ذهن بسیاری از ناظران انتخابات، رسیده باشد.
زنان و مردان مسن نیز در انتخابات شرکت کردند

آنچه که رسانه‎ها از قول مردم گزارش کرده اند، نشان می‎دهد که مردم برای برقراری صلح، نفی خشونت و تروریسم و ترسیم آیندۀ روشن، در انتخابات شرکت کرده اند. عدۀ از شهروندان هرات به بی بی سی گفته اند که  برای تامین صلح و امنیت و حل مشکلات اقتصادی کشور در انتخابات شرکت می‌کنند. چهار روزپیش نیز شماری از شهروندان به روزنامۀ جامعۀ باز دلایل شرکت شان به انتخابات را به ، نفی خشونت، نه گفتن به تروریسم، تلاش برای تحکیم بنیادهای دموکراسی، ساختن آیندۀ روشن، رهایی از استبداد و سهم گرفتن در پیشرفت کشور، خلاصه کرده بودند.
بسیاری از شهروندان پس از استعمال رأی نیز در صفحات مجازی نوشتند که برای نه گفتن به تروریسم  و ایستادن در برابر طالبان، به پای صندوق‎های رأی رفته اند. احمدشجاع، پژوهشگر درکابل، پس از آنکه رأیش را به صندق ریخت در صفحه فس‎بوکش چنین نوشت: من رای دادم...رای اعتماد به قانون اساسی و سلامتی نظام، رای علیه خشونت و تروریزم.  آنچه را که احمدشجاع نوشته است، علت رفتن تمامی شهروندان به مراکز رأی‎دهی است. مردم خسته از جنگ و خشونت اند و حضور گسترده و فوق تصور امروز شان نیز، پیش از آنکه نشانۀ حمایت از یک نامزد خاص باشد، استقبال از صلح و ثبات و اعلام انزجار از خشونت‎های طالبانی بود. علی شاه احمدی که در یک مرکز رأی‎دهی در غرب کابل رفته بود، به جامعۀ باز گفت که، آمده است با ریختن رأیش به صندوق، مشتی محکمی به خشونت پروری و دهشت‎افکنی بزند.  شهلا زلاند از خوانندگان پرآوازۀ کشور نیز به بی بی سی گفت که برای تامین صلح و امنیت در سراسر کشور و حمایت از حقوق زنان و کودکان رای می‌دهد.
هرچند که بخشی از حضور مردم را به دلیل تشویق فعالان مدنی که برای ترغیب مردم به شرکت در انتخابات می‎پرداختند، بود؛ اما بخشی دیگری از حضور مردم، ناشی از رشد آگاهی مردم از اهمیت انتخابات و حقوق شهروندی آنهاست. زیرا در طی دو ماه گذشته، کارزارهای انتخاباتی، بحث‎های که از سوی رسانه‎ها مطرح شد و گفت‎و‎گوهای در شبکه‎های اجتماعی مجازی به میان آمد، نقش مهمی در برجسته ساختن ارزش انتخابات و حضور مردم بازی کرد. جعفر رسولی، دیپلمات سابق، در صفحه فس‎بوکش در این مورد نوشته است: دی شب تا ساعت 1 شب به وقت نیویارک جریان رای دهی را تعقیب می کردم. صبح زود است این جا باز رسانه ها را می بینم. همه جا سخن از زنان است و جوانان. نه خبری از قومندان است نه خبری و سخنی از رهبر. نه از رییس قبیله. این ژورنالست هاست که [جریان انتخابات را] سوق و اداره می کنند.
شرکت گسترده مردم در انتخابات سوم، برای رسانه‎ها و ناظران بین‎المللی نیز، دور از انتظار بود. روزنامۀ نیویارک تایمز نوشته، با وجود سردی هوا، بارش باران و خطر تهدید طالبان، مردم افغانستان اما صف‎های طولانی را تشکیل دادند تا رأی شان را به صندق‎ها بریزند. این روزنامه ابراز امیدواری کرده که به دلیل نظارت دقیق جریان انتخابات و کارزارهای انتخاباتی در ایالات متحده، نتیجۀ انتخابات هرچه باشد، بر مسایلی همچون امضای پیمان امنیتی، تأثیر خواهد گذاشت. روزنامۀ گاردین نیز در مطلب مشابهی نوشته است که افغان‎ها با حضور گسترده در پای صندوق‎های رأی، تقلب، خشونت و تهدید را به مبارزه طلبیده اند. روزنامۀ واشنگتن پست نیز در مطلبی، حضور گسترده مردم در مراکز رأی دهی را به معنای به پا خاستن مردم در برابر تروریسم، دانسته است.
انتخابات ریاست‎جمهوری و شوراهای ولایتی، در نوع خود، کم نظیر بود. صف‎های طولانی مردم در مراکز رأی دهی باعث شد تا کمسیون مستقل انتخابات، زمان رأی‎گیری را یک ساعت تمدید کند. یکی از نامزدهای ریاست‎جمهوری نیز در صفحه فس‎بوکش از مردم خواست که به دلیل کمبود برگه‎های رأی، مراکز رأی‎گیری را ترک نکنند.
به رغم بارش باران، شهروندان اما مشتاق ریختن رای شان به صندوق بودند
اکنون اما انتخابات موفقانه برگزار شد. به رغم تهدیدهای که وجود داشت، حملات طالبان بسیار کمرنگ بود و آنها نتوانستند فضای انتخابات را با مشکل مواجه سازند. نقش مردم در انتخابات، حضور و شرکت گسترده در انتخابات بود. مردم اما از پس این مسوولیت به خوبی برآمدند. حضور مردم برای کمسیون مستقل انتخابات نیز غیرقابل تصور بود. کمبود برگه‎های رأی، نشان می‎داد که این کمسیون آمادگی لازم را برای حضور مردم نگرفته بود و در محاسباتش از حمایت مرد از انتخابات، دچار اشتباه شده بود. به همین دلیل، بسیاری از شهروندان کمبود برگه‎های رأی را در ساعات اولیۀ روز، غیرقابل توجیه خواندند.
با این حال، مردم به خوبی این آزمون بزرگ را سپری کردند. اکنون چشم‎ها به کمسیون‎های شکایات و انتخابات دوخته شده است. مردم منتظر اند تا کارکرد حکومت، نهادهای انتخاباتی و نامزدهای این دور را نیز شاهد باشند. صرف میلیون‎ها دالر، اضافه‎تر از 250هزار ناظر و تلاش‎های شبانه‎روزی نیروهای امنتی و سرانجام حضور میلیونی مردم، مسوولیت سنگینی را بردوش حکومت و کمسیون‎های انتخابات و شکایات انتخاباتی گذاشته است. این که تا آخر، سلامت پروسه حفظ خواهد شد یانه؟ این که به رأی شهروندان احترام گذاشته می‎شود یانه؟ و سرانجام این که انتظار مردم با چه پاسخی روبه‎رو خواهد شد؟ پرسشهایی است که باید تا چند روز دیگر یا حداکثر تا دوماه دیگر، پاسخ خود را خواهند یافت. واقعیت این است که مردم از طولانی تر شدن شب استبداد و خشونت، به تنگ آمده اند و در انتظار صبح صلح و شادی، نشسته اند.

۱۳۹۳ فروردین ۱۴, پنجشنبه

انتخابات؛ کلکسیون شعار؟


نویسندۀ دوست داشتنی، محمد اسلامی ندوشن در یادداشتی درمورد انتخابات ریاست جمهوری ایران نوشته بود، «باید آرزو کرد که یک ناشر با همّت، مجموع سخنرانیها و مصاحبه ها و شعارها را بطور جامع و بی کم و کاست در کتابی گرد آورد و برای نسل کنونی و نسل آینده به یادگار گذارد».
آنچه را که ندوشن در انتخابات ایران دیده بود، به آنچه که در پیکارهای انتخاباتی کشورم می گذرد، نه تنها بی شباهت نیست، بلکه داستان دقیقتر و عمیقتر از آن هم است. دستکم اگر از یک ماه بدینسو را در نظر بگیریم، حرف ها، قول و وعده ها و کنش ها و شعارهایی را که نامزدهای ریاست جمهوری از خود به نمایش می گذارند، به طرز عجیبی وسوسه برانگیز است. این حس گاهی در وجود آدم پدید می آید که تا کمتر از یک ماه دیگر، باید خود را به پذیرایی دولتی آماده کرد که با آمدنش، کشور را به یک باره، بهشتی خواهد ساخت که شرحش در متون مقدس آمده است.
اصلاحات، ترمیم شکستگی ها و درزهای اجتماعی، مبارزه با بی سوادی، تأمین امنیت، برابری، عدالت اجتماعی، تغییر بنیادین دولت داری، اعطای سهم بیشتر به جوانان، زمینه سازی برای حضور پر رنگ زنان در ساختارهای قدرت، ساختن بند برق کجکی و همین طور بندبرق های دیگر، اعمار شاهراه مناطق مرکزی، آوردن صلح، رشد ظرفیت های تحصیلی، حتا تغییر نصاب تعلیمی مدارس و ارتقای مدارس فرسودۀ دینی به نظامیۀ تاریخی که روزگاری امام محمد غزالی را با خود داشت، اشتغال زایی، از میان برداشتن فقر و خشونت، و سرانجام رسیدگی به دهها و هزاران مسئلۀ دیگر که در این کشور رخ داده و کسی نبوده که برای حلش، کاری انجام دهد.
اشرف غنی احمدزی از نامزدهای اصلی این انتخابات است

گاهی تصور می کنم که اگر تمام آنچه وعده داده شده است محقق شود، آن وقت دل مان برای پارۀ از بدبختی های که داشتیم، تنگ نخواهد شد؟ سخت است درست زمانی که استخوان های چند میلیون انسان زیر خروارهای از حقارت و بدبختی ناشی از فقر، بی ثباتی، بی سوادی و خشونت و مشکلات اجتماعی، می شکند؛ ناگهان مسیحا نفسی بیاید و تمام دردهای درمان ناشدنی را هم درمان کند و حقارت مادرزاد ما را نیز، شفا بخشد و بعد آدمی از تعجب، نمیرد.
چند ماه پیشتر، زمانی که هنوز دانشجو بودم، با جمعی از دانشجویان خوابگاهی، تصمیم گرفتیم باید با اکثریت معاونان یا نامزدهای ریاست جمهوری دیدار کنیم و درجریان برنامه هایش قرار گیریم. یا دستکم فی المثل از معاون یک نامزد ریاست جمهوری بپرسیم که چرا به این تیم پیوسته است؟ با پاسخ های دهان پرکنی، مواجه شدیم. «او به من قول داده است که در صورت پیروزی، تبعیض قومی را محو خواهد کرد. ما تعهد کرده ایم که درصورت پیروزی، کار را به اهل کار بسپاریم و به هرگونه تبعیض یا امتیاز قومی پایان دهیم. ما قصد داریم که باید به زنان فرصت برابر با مردان داده شود تا کشوری را که می خواهند بسازند، بسازند. ما می خواهیم انتقال قدرت درشکل کلان آن از این نسل به نسل بعدی، صورت بگیرد». خلاصه در نگاه نخست، از همه چیز گلایه داشتند. همه را مقصر ثابت می کردند و درست زمانی که ما کشوری تا به این پیمانه خراب را تصور می کردیم، شروع می کردند به تشریح برنامه های که برای ترمیم خرابی کشور و مردم، در سر داشتند.
با شروع کارزار انتخابات، این حرف ها از مجالس خصوصی به صحن عمومی هم کشانده شد. اگر به سفرهای ولایتی نامزدهای ریاست جمهوری، محافل و برنامه های که در کابل گرفته شده است و صحبت های که در این محافل شد، دقت کنیم؛ به صراحت در می یابیم که در کشوری پس از سونامی ویرانگر و درست درهنگام فرونشستن طوفان دوران نوح یا درهنگام اوج هجوم انواع و اقسام بلایای آسمانی و زمینی، 9 مسیح موعود و نجات بخش فرا رسیده اند و برای نجات افغانستان و برقراری حکومت قانون، دادگستری و دادخواهی وساختن مدینۀ فاضلۀ که آخرالزمانی ها به آن باور دارند، صف کشیده اند. با این تفاوت که گوش به فرمان مردم اند تا کدام یکی را برای ساختن این مدینۀ فاضله بر می گزینند. از این هم بگذریم که جای شعبده بازانی امثال رائفی پور نیز درکابل خالی است که نسبتی میان 9کاندید انتخابات، دخالت آمریکا، عدد مقدس 9 درنزد فراماسونری را رمز گشایی کند.
داکتر عبدالله با همراهی حاجی محقق، اصلی ترین نامزد رقیب تیم حاکم است


شاید اگر واقعا ناشری با همت، تمام گفتارهای این 9نامزد ریاست جمهوری را به شکل کتابی در آورد و درپایان کارزارهای انتخابات و زمانی که آب ها از آسیاب افتاد، سخاوتمندانه 9نسخه از آن را به آدرس این 9نامزد بفرستد، خودشان هم از حرفی که گفته اند تعجب می کنند. شاید اگر بعدا خبرنگار ماجراجویی از این نامزدها بپرسد که این حرف ها را شما گفته اید؟ حتم دارم پاسخ خواهند داد که این ما نبوده ایم، مستی بوده که حرفی از دهانش پریده و اکنون آن مست نیست.
دردناک تر از بدمستی نامزدهای ریاست جمهوری، سهل انگاری و بد منشی شهروندان است. هرچند که با بلوفی که نامزدها می کنند باید به شهروندان هم حق داد که به دنبال کاسبی در بازار انتخابات باشند. زیرا بی سوادترین فرد این کشور و آن کسی که از همه چیز بی خبر است نیز، باورش شده است که تمام حرف های نامزدان ریاست جمهوری چیزی جز نوشته های روی یخ نیست. واقعیت این است که ساده ترین افراد نیز به سادگیِ این 9نامزد، می خندند. به همین دلیل است که هرگونه ایثار یا سرمایه گذاری برای فردای بهتر، از همین حالا، عبث و بیهوده می نماید.
درست به همین دلیل است که یکی از زاولیایی ارزگان، دیگری از دور دست ترین نقطۀ هزاره جات و آن یکی از بدخشان به کابل می آیند و 2ماه کامل دفتر به دفتر می گردند تا سرانجام از یکی از نامزدها پولی به بهانۀ گشودن یک دفتر بگیرند تا پس از انتخابات، دلشان درد نکند که مفت رأیم را گرفت. به همین دلیل است که باید یکی از نامزدها برای رفتن به آن ولایت، برای هر راننده تاکسی 5000افغانی می دهد تا جمعیتی انبوه در روز سخنرانی اش در آنجا گرد هم آیند. به همین دلیل است که فلان نامزد ریاست جمهوری شب هنگام تمامی متنفذین آن محل را راضی می کند تا فردا جمعی را در فلان جای گرد هم آورند که سخن گفتن با چوکی های خالی مضحکۀ خاص و عام خواهد شد. و درست به همین دلیل است که گاهی بعضی دلالان انتخابات مجبور می شوند کارجویان فلان چوک را در بدل 200افغانی با نان چاشت، به پیش فلان کاندید ببرند که ما (جمعی از متنفذین فلان ولسوالی) از شما حمایت می کنیم.

واقعیت این است که برای جمع کردن مردم درگردهمایی های انتخاباتی، عالمی از نیرنگ و پول زیر میزی صرف می شود. دردناکتر از این، دل کندن مردم از انتخابات است. روزی به دنبال کسانی می گشتم که نظرشان را درمورد رییس جمهور ایده آل شان بگویند. 70درصد مصاحبه شوندگانم، با گفتن این که حاضر نیستند در انتخابات شرکت ورزند، به تمام پرسشهایم پاسخ می گفتند.
داکتر رسول، وزیر خارجه تیم کرزی، و از نامزدان مورد حمایت اوست

***
به گمان من شور وهیاهوی مقطعی انتخابات گذشتنی است. حرف ها و قول وقرار ها هم فراموش خواهند شد. دوباره زندگی درکشوری فلاکت زدۀ مانند افغانستان به حالت عادی برخواهد گشت. مردم بازهم مانند هر باری دیگر، تمام حرف های را که شنیده بودند، تمام فریب های را که خورده بودند، فراموش خواهند کرد. بازهم همه چیز بر همین روال ادامه خواهد یافت. هیچ افقی روشنتر از امروز نیز پدیدار نخواهد شد. با تمام این ها اما، درد بسیاری از جوانانی مانند من، این است که حتا همین وضعیت موجود را نیز از دست بدهیم. در ظاهر امر، دستکم استبداد و حاکمیت مطلقه با نام دموکراسی اعمال می شود؛ انتخابات ولو-نمایشی، اما برگزار می شود. رأی مردم ولو-مقطعی، اهمیت می یابد. ترس من این است که همین را نیز از دست بدهیم. از این رو، با صرف نظر از تمام دروغ های که این روزها می شنویم و با چشم پوشیدن از تمام بدمستی های که این روزها می بینیم، باید برای حفظ نام دموکراسی و ابتدایی ترین دستاوردهای نوی که داریم، برویم رأی بدهیم و مانند هر آخرالزمانیِ دیگر چشم به راه موعودی باشیم که شاید روزگاری از راه برسد و طرح نو در افکند که به قول سعدی، وینچه بینی هم نماند برقرار...


۱۳۹۲ اسفند ۲۲, پنجشنبه

مردم به چه‎کسی رأی می‎دهند؟



این گزارش در 2 حوت برای روزنامه تحول تهیه و چاپ شده است
تنها 34روز مانده به انتخابات، فضای رقابت تنگ‎تر می‎شود. رقبا به ارگ ریاست‎جمهوری چشم دوخته اند و هر نامزد با سخنرانی درمیان هوادارانش، چانس برنده شدنش را بیشتر می‎سازد. شهرها، شاهد نصب پوسترهای تبلیغاتی بیشتری هستند و تلویزیون‎ها نیز، پیامهای حاوی اهدای رأی را به مخاطبان شان پخش می‎کنند. صبغت‎الله مجددی، شخصیت نامدار دینی و سیاسی از داکتر اشرف‎غنی احمدزی اعلام حمایت می‎کند، گل آقا شیرزوی قول بازسازی بند برق کجکی را به مردم می‎دهد و قیوم کرزی از انصراف رقابت‎های انتخاباتی، صرف نظر می‎کند و به بودن پای می‎فشارد. ازسوی دیگر، عدد روزهای مانده به لحظه تصمیم‎گیری برای شهروندان کم تر می‎شود.
درحالیکه تب انتخابات بالا گرفته است و هر تیم به ماندن تا آخر خط، پای می‎فشارد؛ پاسخ دادن به این پرسش که به چه‎کسی باید رای داد، اهمیت بیشتری می‎یابد. زیرا تعدد نامزدهای ریاست‎جمهوری و تنوع تیم‎های انتخاباتی، شرایط انتخاب کردن را برای مردم دشوار ساخته است.
با این هم، بسیاری از شهروندان با توجه به سپری شدن دستکم یک‎ماه از کارزار انتخابات، اکنون به نظر می‎رسد به یک جمع‎بندی کلی از معیارهای گزینش فردمورد نظرشان در انتخابات سال آیندۀ ریاست‎جمهوری رسیده اند.  انتظار غالب از زعیم آینده کشور با توجه به میراث شومی که از دولت فعلی می‎بریم، این است که بتواند با درایت بر مشکلات کنونی کشور، غالب آید. علاوه برآن، رفتار و منش اجتماعی نامزدها نیز، برای مردم از اهمیت ویژۀ برخوردار است. با این‎حال آنچه در انتخاب مردم شاید تأثیر بیشتری داشته باشد، به چهار مورد می‎توان خلاصه کرد.
تحصیل و تخصص
جوانان و دانشجویان، به تحصیل و تخصص نامزدها اهمیت قایل اند. به زعم بسیاری از شهروندان، عمده ترین مشکل کشور، فقدان مدیریت سالم در سالهای گذشته بوده است. از این‎رو، توجه به دانش و تخصص نامزدها برای غالب آمدن بر مشکلات مدیریتی کشور، یک ضرورت اجتناب ناپذیر تلقی می‎شود. محمد علی، دانش‎آموختۀ زبان وادبیات می‎گوید، فساد اداری، ضعف مدیریت در ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی کشور، عدم برنامه‎سازی مدون برای احیای زیربناهای اقتصادی و توسعوی، ریشه در عدم تخصص کسانی داشته است که در رأس این مسائل قرار داشته اند. محمدعلی می‎افزاید «اگر رییس‎جمهور یک تکنوکرات، دانش آموخته و متخصص باشد، به افرادی مانند خودش این فرصت را می‎دهد که در دولت باشند و برای پیشرفت کشور، کار کنند. اما اگر رییس‎جمهور با دانش و تخصص میانۀ خوبی نداشته باشد، از حضور افراد متخصص و دانشمند نیز در دولت، جلوگیری می‎کند».
پس از یک دهه از بازگشایی نهادهای آموزشی، اکنون تعداد دانشگاهها و نهادهای تحصیلی، به رشد قابل ملاحظۀ دست یافته اند. علاوه برآن، سالانه کمتر از 200هزارنفر، به موسسات تحصیلیِ دولتی و خصوصی جذب می‎شوند و بخش عمدۀ از مناطق، از خدمات وزارت معارف، بهره‎مند شده اند. تمامیِ این تحولات درسالهای اخیر باعث شده است که مردم نگاهی ویژه‎یی به افراد متخصص و تحصیل کرده داشته باشند. اکنون بسیاری از شهروندان به این باور رسیده اند که مسیر پیشرفت و توسعه، تنها با حضور افراد متخصص و نخبه در رأس مدیریت کشور، بازگشایی می‎شود. رحیم شکران نیز با تأکید بر دانش و اندوخته‎های علمی نامزدها، می‎گوید «به کسی رأی خواهم داد که درس‎خوانده باشد و از درک بهتری نسبت به وضعیت کشور برخوردار باشد».
واقعیت این است که سومین دولت دهۀ دموکراسی، وارث تمام ندانم‎کاری‎ها، ضعف‎ مدیریت، فساد اداری و فقدان برنامۀ معطوف به توسعه است. از این رو، رییس‎جمهور به عنوان رییس‎دولت و قوۀ مجریه، باید برای عبور از این وضعیت، از دانش و تخصص کافی برخوردار باشد. دشوار است که هدایت این کشتیِ طوفان زده را بدست ناخدای بسپاریم که بر علمیت و توانایی مدیریتی اش، تردید داریم.
اعتقاد به عدالت و وحدت ملی
افغانستان پس از تجربۀ یک دهه دموکراسی، با تمام فراز و فرودهای که داشته است، اکنون از عمیق شدن شکاف‎های اجتماعی رنج می‎برد. بسیاری از اقلیت‎های قومی و مذهبی از ساختار دولت، به حاشیه رانده شده اند و نگاه برتری جویانۀ حکام کنونی، باعث ایجاد بی‎اعتمادی به دولت مرکزی شده است.
سهمیه بندیِ اشتراک شهروندان در دولت و کابینه، نگاه تبعیض آمیز در امتیازاتی که به شهروندان می‎رسد، عمده‎ترین مشکلاتی است که مردم از آن رنج می‎برند. از این‎رو، برای بسیاری‎ها، به قدرت رسیدن کسی که به این تبعیض پایان دهد، مهم است.
ناظرحسین از ولایت دایکندی است. او را در یک دفتر کمپاین انتخاباتی می‎بینم. ناظرحسین می‎گوید، آمده است تا ازکسی حمایت کند که بتواند به تبعیض پایان دهد. ناظرحسین علت اصلی بدبختی کشور را عدم رعایت عدالت اجتماعی و فقدان باور به وحدت ملی، می‎داند. وی می‎گوید «دولت برای یک ولایت امتیازاتی بیشتری قایل می‎شود، درحالیکه دایکندی از محروم ترین ولایات است و تا حال هیچ توجهی جدیِ از سوی دولت به این ولایت نشان داده نشده است. ما از محرومیت رنج می‎بریم، اما به جای این که پول برای بهبود وضعیت ما مردم فقیر، هزینه شود؛ به جاهایی مصرف می‎شود که وضعیت شان دهها بار خوبتر است».
حامد یک سال است از دانشگاه فارغ شده است. او از تجربه اش در هنگام کاریابی در ادارات دولتی شکایت می‎کند. حامد می‎گوید، با بعضی افراد مشخص، برخورد تبعیض آمیز می‎شود. حامد عقیده دارد «اگرکسی در رأس دولت قرار بگیرد که به نهادینه سازی برابری، عدالت و وحدت ملی، باور داشته باشد؛ بخش زیادی از شکاف‎ها و بی‎اعتمادی‎های اجتماعی از میان خواهد رفت».
به نظر می‎رسد دولت سوم، به کسی نیازمند است که با نگاه برابر به تمامی شهروندان، از امتیازات وامکانات دولتی به سود ملت، استفاده کند و به هرگونه زیاده‎خواهی یا نگاه تحقیرآمیز، پایان دهد. رییس‎جمهور مقبول آینده از نظر مردم باید کسی باشد که با رفتارش ملی اندیشی و باورش به وحدت ملی را اثبات نماید. به جایگاه اقلیت‎ها در ساختار قدرت، اهمیت قایل شود و به طیف‎های به حاشیه رانده شده این امکان را بدهد که بتوانند باحضور در بدنۀ دولت، از حق شان پاسداری نمایند.
استراتژی و برنامه
اقتصاد ورشکسته و متکی به کمک‎های کشورهای خارجی، بی‎ثباتی، فقدان ظرفیت‎های آموزشی، به بن‎بست رسیدن پروسۀ صلح، عدم رشد زیربناهای توسعوی و نبود برنامه منظم انکشافیِ که بتواند دورنمای رشد و توسعه کشور را تضمین نماید، ریشه در بی‎برنامگی دولت کنونی دارد. در طی چندسال گذشته، حکومت به رهبری رییس‎جمهورکرزی نه تنها از کاستن نرخ بلند بیکاری ناتوان بود، بلکه زمینه جذب جوانانی را که به تازگی از دانشگاهها فارغ می‎شدند، نیز فراهم نتوانست.
رییس‎جمهور آینده، تمامی این مشکلات را علاوه بر قدرت اجرایی کشور، به میراث می‎برد. درست است که حل تمامی این مشکلات در کوتاه مدت ناممکن به نظر می‎رسد، ولی به این معنا نیست که بدون داشتن یک برنامۀ مدون، دقیق و کاربردی، به داشتن یک دولت نسبتا مقتدر و با ثبات دل بست. چیزیکه  حسیب الله نیز آن را تأیید می‎کند. حسیب الله مسوول یک رستورانت در مرکز شهر است. او می‎گوید «محال است بدون داشتن یک برنامه، کسی بتواند این کشور را آباد کند». از حسیب الله می‎پرسم، با این حساب، به چه‎کسی رأی خواهد داد. او با تردید و دو دلی پاسخ می‎دهد «خیلی زود است که به نتیجۀ نهایی برسم. تصمیم گرفتن در این مورد، به خصوص اگر مسوولانه برخورد کنیم، دشوار است. ولی، سعی می‎کنم رأیم را برای کسی به صندوق بریزم که برنامه‎یی برای غالب آمدن بر چالش‎های موجود داشته باشد».
ازسوی دیگر، شهروندان درمورد این که از چه برنامۀ بیشتر حمایت می‎کنند، دیدگاههای متفاوتی دارند. نعیم یک دانشجو است. او می‎گوید، به کسی رأی می‎دهم که اگر هیچکاری نمی‎تواند، حداقل تعداد بورسیه‎های آموزشی خارج ازکشور را افزایش دهد. برای محمدنبی که یک رانندۀ تاکسی است، برنامه‎های اقتصادی اولویت دارد. او معتقد است که با افزایش سرانۀ شهروندان و کم شدن بیکاری، امنیت هم درکشور تضمین می‎شود.
درهمین حال، به تازگی جمعی از فعالان حقوق زن، منشوری را به امضا رسانده اند و از نامزدان خواسته اند که به این منشور احترام بگذارند و در راستای تأمین حقوق زن، تلاش نمایند. شکیلا، دانشجوی دانشگاه کابل است. او می‎گوید، امنیت نداریم، قانون در بعضی موارد، برخورد تبعیض آمیز دارد و محدودیت درکارهای اجتماعی، برای ما بیشتر از مردان است». شکیلا می‎گوید، به کسی رأی خواهد داد که ضمانت‎های جدیِ برای جلوگیری از خشونت علیه زنان، داشته باشد.
هرچند که بیشتر شهروندان به برنامه و استراتژیِ عبور از بحران، اهمیت قایل اند؛ با این حال، عمده ترین مشکل مردم، عدم دسترسی به این برنامه هاست. تا حالا، بسیاری از نامزدان، از پخش کامل برنامه‎های شان طفره رفته اند و یا اگر این برنامه‎ها تدوین شده است، در اختیار عموم قرار نگرفته است. چنانکه نامزدان ریاست‎جمهوری می‎خواهند با آگاهی بخشی از برنامه‎های خود، برمیزان مشارکت مردم در انتخابات بیفزایند باید برنامه‎های شان به هر طریق ممکن، به مردم منتقل نمایند.
تعهد و قانونگرایی
در ده سال گذشته هیچ چیز به اندازه قانون، زیر پا نشده است. قانون که باید دیگران را از له شدن نجات می‎داد، خودش بارها زیرپای قانون‎شکنان له شد و این مسئله تا آنجا ادامه یافت که به یکی از پرماجرا ترین معضلها برای دولت آقای کرزی تبدیل شد. عدم رعایت قانون در ادارات دولتی به رشد فساد اداری دامن زد و این مسئله به روند کمک‎های جامعه جهانی تأثیر منفی گذاشت و وجهه بین‎المللی دولت را مخدوش ساخت.
احمدشکیب می‎گوید، من هنوز وعده‎های که نامزدان  (انتخابات ریاست‎جمهوری، شوراهای ولایتی و شورای ملی) در جریان کارزار انتخاباتی به مردم می‎دادند را به یاد دارم. با ختم انتخابات، تمامی این شعارها فراموش شد». این مهندس برق می‎گوید، اعتمادش را به وعده‎های نامزدان از دست داده است و دیگر به آنها باور ندارد.
با این حال، سید عتیق که خودش را یک بازرگان معرفی می‎کند باور دارد که، شرط اول انتخاب برای مردم، این است که نامزدها تا چه حد به حرفی که می‎زنند، پابند می‎باشند. به باور سید عتیق، «فساد اداری، ضعف دولت و تمامی مشکلات کشور در عدم تعهد و صداقت اشخاص دولتی (رییس‎جمهور) بر می‎گردد. او می‎گوید «به کسی رای می‎دهم که ثابت سازد که به تمام برنامه‎های عمل خواهد کرد». اما چگونه؟ قاسم رضایی دانشجوی یک دانشگاه خصوصی به این پرسش چنین پاسخ می‎دهد «بازتولید اعتماد برای نامزدهای این دوره، درحالیکه بی‎اعتمادی به حکومت ریشۀ عمیقی درمیان مردم دارد، دشوار است. با این‎حال، من تصور می‎کنم این کار ناممکن نیست». آقای رضایی برای تثبیت صداقت نامزدان درمیان مردم، به چند فکتور اشاره می‎کند « شرط اول تثبیت اعتماد این است که نامزد ریاست‎جمهوری بیاید از نزدیک با مردم حرف بزند. از مردم بشنود و با مردم حرفهایش را درمیان بگذارد، این باعث می‎شود تا زمینه برای ایجاد اعتماد میان دوطرف، فراهم شود. دوم، تشریح برنامه‎هاست. نامزد ریاست‎جمهوری باید در بادی امر، مطمئن شود که تمام برنامه‎هایش را مردم خوانده اند یا فهمیده اند. البته این برنامه‎ها باید به گونۀ طراحی شده باشد که انتزاعی، دست نیافتنی و خیالی نباشد. برنامه باید دست یافتنی، دقیق و براساس مسایل و مشکلات موجود، تهیه شده باشد. سومین گزینه، برخورداری از گذشته نیک است. نامزدی بیشتر مورد اعتماد واقع می‎شود که درگذشته، کمتر مورد سوءظن واقع شده باشد».
جامعه‎شناسان باور دارند که بی‎اعتمادی از خصوصیت‎های رفتاری مردمان کشورهای جهان سوم است. این خصوصیت شاید ریشه در وضعیت نابهنجار و اسفبار شهروندان داشته باشد. مضاف برآن، برخورد غرض آلود دولت‎مردان و تعهدشکنی‎های پی‎هم آنها نیز این خصوصیت را تشدید می‎کند. مشکل مردم کشور نیز، چنین چیزی است. دولتمردان به بسیاری از وعده‎های که به شهروندان سپرده بودند، عمل نکردند و رأی ملت بیشتر به مفهوم ابزاری برای مقبولیت بخشی دولت در نگاه جهانیان تلقی شد. اکنون که در دورسوم انتخابات ریاست‎جمهوری و شوراهای ولایتی قرار داریم، علاوه برتمامی مشکلاتی که وجود دارد، فقدان اعتماد دوجانبه میان رأی دهنده و رأی گیرنده نیز، افزوده شده است. به نظر می‎رسد شهروندان به این مسئله به صورت جدی توجه دارند. اینکه به چه کسی باید اعتماد کرد، سوال اصلی بسیاری از واجدین شرایط رأی‎دهی است. گمشدۀ بسیاری از شهروندان نیز، کسی است که با راستی و راستکاری، دولت سوم را رهبری کند.
به نظر می‎رسد اگر نامزدهای -به خصوص- ریاست‎جمهوری برای بازتولید اعتماد، کاری نکنند، انتخابات سال آینده، آسیب جدی می‎بیند. بازتولید اعتماد و تثیبت صداقت یک نامزد، جز با ایجاد رابطه با شهروندان و رأی دهندگان، تشریح برنامه‎های قابل قبول و احترام به خواست‎های مردم، به دست نخواهد آمد. باید به نامزدها چشم دوخت تا چگونه می‎توانند تعهد و راستی شان را اثبات کنند و بر اشتراک مردم در انتخابات بیفزایند.